روایتهای خیاطی که یک محله نگاهشان به سوزنزدنهایش است
ملک خانی – میگویند دستش سکه دارد و سبک است، امکان ندارد پارچهای را برش بزند و برای اهالی محله شادی و گشایشی نشود! با اینهمه دوختودوز برایش کار و حرفه نیست، عشقی است که از دوران کودکی با آن بزرگ شده است. مریم لبیب چهلوچهارساله، خیاطی را بدون الگو و با یک چرخ خیاطی قسطی در یک انباری کوچک کنار حیاط آغاز کرده است، اما امروز او تنها خیاط ماهر محدوده کاشانی محسوب میشود. شهرآرامحله این هفته بهسراغ این بانوی هنرمند رفته است تا لبیب از کارآفرینی با یک چرخ خیاطی و رمز ماندگاری سیسالهاش بگوید. گفتوگویی که میخوانید برشهایی از صحبت یکساعته ما با لبیب است.
از کودکی دست به قیچی بودم
تابستانها و ایام تعطیل همیشه در خانه عموهایم بودم. ۲ عمویم خیاطهای ماهری بودند که در همین منطقه کار و زندگی میکردند. از همان کودکی قیچی دستگرفتن را دوست داشتم. از اینکه میتوانستم با قیچی و نخ لباس برای عروسکهایم بدوزم، خیلی خوشحال میشدم.
مادرم از کارهایم ناراحت میشد، چون همیشه پارچههای گرانقیمتش را قیچی میکردم.
بزرگتر که شده بودم هروقت برای خودم لباس میدوختم در میهمانیها سراغ خیاطش را از من میگرفتند و وقتی متوجه میشدند خودم خیاط لباس هستم، متعجب میشدند. من مشتریهایی دارم که از دوران نوجوانی به من اعتماد کردهاند و هنوز هم برای من پارچه میآورند.
مادرم از کارهایم ناراحت میشد، چون همیشه پارچههای گرانقیمتش را قیچی میکردم.
بزرگتر که شده بودم هروقت برای خودم لباس میدوختم در میهمانیها سراغ خیاطش را از من میگرفتند و وقتی متوجه میشدند خودم خیاط لباس هستم، متعجب میشدند. من مشتریهایی دارم که از دوران نوجوانی به من اعتماد کردهاند و هنوز هم برای من پارچه میآورند.
طلاهایم را فروختم، چرخ خیاطی خریدم
تا زمانی که ازدواج کردم خیاطی را بهطور حرفهای انجام نمیدادم. وقتی ازدواج کردم و بچههایم بزرگتر شدند، تصمیم گرفتم خیاطی را بهصورت حرفهای آغاز کنم. تازه خانه خریده بودیم و دستمان تنگ بود، اما من عزمم را جزم کرده بودم برای آغاز کار؛ به همین دلیل انباری کوچک کنار حیاط را تمیز کردم و با فروش طلاهایم چرخ خیاطی خریدم و کارم را شروع کردم. از همان روز اول سیل پارچهها به کارگاه کوچکم سرازیر شد.
برای دختران دمبخت دستم سبک است
خیلیها به دستی که پارچه را برش میزند، اعتقاد دارند. علاوهبر اینکه همه میگویند دستم سکه دارد و پارچهای که میآوردند را یکروزه و حتی چندساعته برش میزنم و میدوزم، پارچههای زیادی را میآورند که برای دختران دمبخت است. میگویند دستم سبک است و دختران ازدواج خوب و موفقی دارند. خودم به این موضوع اعتقاد ندارم، اما همیشه سعی میکنم نمازم را اول وقت بخوانم. اگر سرم شلوغ باشد و از نماز اول وقتم غافل شوم، همیشه سوزن در دستانم میشکند.
برای برش تمام پارچهها هم وضو میگیرم و هنگام برش ذکر میگویم. فکر میکنم این عامل و عنایتی که خدا به من دارد، باعث میشود که لباسها خوشدوخت شود و مشتری پشت مشتری بیاید.
برای برش تمام پارچهها هم وضو میگیرم و هنگام برش ذکر میگویم. فکر میکنم این عامل و عنایتی که خدا به من دارد، باعث میشود که لباسها خوشدوخت شود و مشتری پشت مشتری بیاید.
۲۰ شاگرد تربیت کردم
همیشه دوست داشتم هنری داشته باشم تا آن را به دیگران بیاموزم. از روزی که کارگاه کوچکم را باز کردهام، حدود ۲۰ شاگرد دورهای داشتهام که هرکدام از آنها الان برای خود خیاطهای ماهری هستند. هیچوقت در آموزشهایم کم نمیگذارم و تمام فوتوفنهایی که در این سالها بهصورت تجربی آموختهام به آنها هم آموزش میدهم. شاید باورتان نشود که من با همین یک چرخ خیاطی این افراد را خیاط کرده و برایشان کار جفتوجور کردهام و هنوز هم اگر کسی مشتاق باشد، آموزش میدهم تا خودش کارآفرین خودش باشد.
اگر تحصیلات داشتم، موفقتر بودم
چندسال پیش یکی از شاگردانم از من پرسید دیپلم دارم؟ با خودم فکر کردم که چرا در این سالها به فکر گرفتن مدرک نبودهام. به همین دلیل دست به کار شدم و به هنرستان دوران تحصیلم رفتم و مدارکم را گرفتم و به فنیوحرفهای رفتم و ثبتنام کردم. آزمون دوروزه فنیوحرفهای را در ۴ ساعت تمام کردم و یکروزه مدرک دیپلم گرفتم، اما همیشه به هرکسی که من را سرلوحه خودش قرار میدهد، میگویم تصحیلاتت را هم ادامه بده. من آدم موفقی هستم، اما اگر تحصیلاتم را بموقع ادامه میدادم، موفقتر بودم و شاید این روزها صاحب کارگاه بزرگ آموزشی میشدم.
منبع:shahraranews.ir