پولدار شو (pooldarsho.ir):
همه چیز از پرواز شانگهای به دبی شروع شد. در همان سفر بود که جرقه ساخت اولین کارخانه مداد روزنامهای ایران به ذهن مرد خلاق ایرانی رسید. “خدایار کاکاوند” حالا توانسته با ایده خودش و البته آزمون و خطاهای فراوان، به ثروت برسد و برای تعداد زیادی از مردم نیازمند حاشیه پایتخت و همینطور تعدادی از معلولان کشور، کار ایجاد کند. گفت و گوی ما را با این کارآفرین که علاوه بر راهاندازی کاری ثروت آفرین، کار خیرخواهانه ای نیز انجام داده بخوانید و با او بیشتر آشنا شوید.
پرواز کارساز
خشت اول کارخانه مداد روزنامهای ایران، حدود ۱۷سال قبل در هواپیمایی که از شانگهای چین به دبی پرواز میکرد، روی زمین گذاشته شد. زمانی که خدایار روی صندلی هواپیما کنار یک مرد چینی لم داد و مشغول خواندن روزنامه شد. شاید اگر او جای دیگری نشسته بود یا سر صحبت را با مرد چینی باز نمیکرد، هیچوقت مداد روزنامهای ایرانی روی میز ما نبود و معلولان رباط کریم هنوز هم بیکار بودند.
مرد بازرگان چینی با ظاهر خوشپوش و چشمهای ریزش، از همان ابتدای پرواز توجه “خدایار کاکاوند” را به خوش جلب کرد. او متوجه شد که این مرد چشمبادامی با مداد عجیبی مشغول جدول حل کردن است، میخواست کار مرد شیکپوش چینی را به حساب عجیب و غریب بودنش بگذارد و خودش را با چیز دیگری سرگرم کند اما کمی که گذشت نتوانست جلوی کنجکاویاش را بگیرد و شروع کرد به سئوال پرسیدن.
حس کنجکاوی عمیق
پرواز شانگهای به دبی ۵ ساعتی طول کشید و در این مدت ، خدایار توانست چیزهای زیادی درباره این مرد عجیب بفهمد. مهمترین چیزی که او متوجه شد این بود که چرا مدادی که در دست این مرد است، ظاهری اینقدر عجیب و غریب دارد و اینکه چطور ساخته شده است.
خداداد کاکاوند در این باره میگوید: «اول فقط کمی حس کنجکاوی داشتم اما فکرش را هم نمیکردم که آن صحبت ساده قرار است تا کجا ادامه پیدا کند. واقعیت این است که دلم میخواست در این سفر طولانی، یک همصحبت داشته باشم. برای همین، وقتی مرد چینی از من تراش خواست، سر صحبت را با او باز کردم.»
این پرسش ساده، آغاز یک رابطه دوستانه چند ساعته بود که آخرش به نفع صنعت داخلی ایران تمام شد.
خدایار کاکاوند میگوید: «قاعدتا من مدادتراش همراهم نداشتم چون نمیتوانستیم وسایل تیز و برنده را به داخل هواپیما ببریم. به او پاسخ منفی دادم، ولی کنجکاو شدم ببینم دارد چه کار میکند. دیدم مشغول جدول حل کردن است اما مدادی که دستش گرفته، با چیزهایی که تا به حال دیده بودم، فرقهایی دارد، من هم که همیشه دنبال شناخت چیزهای عجیب و غریب بودم و دلم میخواست از همه چیز سر در بیاورم، سر صحبت را باز کردم و طولی نکشید که فهمیدم حدسم درست بوده است.
مرد چینی، کارخانهدار از آب در آمد. او در کارخانهاش در شانگهای، روزنامههای باطله را میگرفت و بعد از ترکیب کردنشان با گرافیت، مداد تولید میکرد. از مرد تاجر خواستم تکنولوژی و راز ساخت مدادهای خاصش را به من بگوید اما او زیر بار نمیرفت. تکنولوژی را به من نمیداد ولی حاضر بود مدادهایش را بفروشد.»
میخواستم کارآفرین باشم
کاکاوند دلش نمیخواست مثل کسانی باشد که جنس چینی ارزان به ایران وارد میکنند و آنرا با مبلغ بالایی به فروش میرسانند و فقط فکر سود خودشان هستند، او دلش میخواست کارآفرین باشد و به کشورش خدمت کند: «به او گفتم من صنعتگر هستم نه تاجر و اصلا هم دلم نمیخواهد جزو کسانی باشم که بازار چین را پر رونق میکنند. برای همین از تاجر چینی خواستم چند نمونه از مدادهایش را به من بدهد. او هم یک بسته بزرگ، پر از مداد روزنامهای را به من هدیه کرد. همین هدیه ساده، باعث شد که بتوانم بعد از مدتی راز ساخت مداد روزنامهای را کشف کنم.»
کارآفرین ایرانی که از این هدیه بسیار خوشحال بود، با کنجکاویهایش توانست در صنعت ایران، رونقی تازه ایجاد کند. او میگوید: «هدیه ای که مرد چینی به من داده بود و خیلی از آن خوشحال بودم، را گرفتم، خداحافظی کردم و هرکدام به طرفی که مقصدمان بود، رفتیم. در تمام مدت، فکر این مدادهای عجیب ذهنم را به خودش مشغول کرده بود، اما فکرش را هم نمیکردم که همین مکالمه چند ساعته قرار است روزی مرا کارخانهدار و کارآفرین کند.»
مثل ادیسون بودم
خدایار یک سال بعد از این داستان با ایده و فکرهایی که داشت به ایران برگشت: «سالها خارج از ایران زندگی و کار میکردم ولی مدتی که گذشت تصمیم گرفتم به کشور برگردم و همینجا کاری انجام دهم، ساخت مداد روزنامهای را در اولویت گذاشتم ولی مشکل اینجا بود که هیچ راهنما یا نمونهای نداشتم که بتوان از روی آن یک مداد ساخت. هیچ دستورالعملی در ایران برای این کار وجود نداشت و مرد چینی هم حاضر نشده بود رازهای تکنولوژیاش را به من بگوید.
تاجر چینی که فقط به فکر خودش بود شرط کرده بود فقط مداد حاضر و آماده تحویل میدهد و پول بگیرد. با این حساب تنها راهی که پیش رویم داشتم این بود که از روی شکل همان مدادها، بفهمم چه کار باید کرد. تصمیمم را گرفته بودم و در تمام مدتی که از آن دیدار گذشته بود شوق این را داشتم که مداد روزنامه ای تولید کنم. همیشه از کارهای عجیب و تازه خوشم میآمد. برای همین مدادهای اهدایی را گذاشتم جلویم و بارها مواد مختلف را امتحان کردم تا توانستم بفهمم مداد روزنامهای چطور ساخته میشود.»
خدایار کاکاوند برای اینکه روش ساخت مداد روزنامهای را یاد بگیرد، به راههای زیادی متوسل شد، سه سال مداوم کار کرد و کلی هم برای انجام کارهایش هزینه کرد، اما چون اطمینان داشت همیشه راهی برای موفق شدن وجود دارد، هیچوقت دست از تلاش برنمیداشت: «آشنایانم میگفتند، داری شبیه ادیسون کار میکنی، صبح تا شب پای بساط مدادها مینشستم و کار میکردم. هرچیزی که به ذهنم میرسید را با گرافیت و کاغذ روزنامه مخلوط میکردم تا شبیه مداد شود. انواع چسبها را امتحان کردم، همینطور انواع کاغذهای روزنامه را. حتی روشهای مختلف تا کردن را هم امتحان کردم. چون اوایل فکر میکردم باید کاغذ روزنامه را خمیر کرد ولی اینطور نبود.»
آقای شیمیدان
آقای کاکاوند در این مدت روی مواد شیمیایی و خاصیتهایشان هم مطالعات مفصلی انجام داد و اواخر راهش، خودش مانند یک شیمیدان ، اطلاعات به درد بخور بسیار زیادی را به دست آورده بود: «خوشبختانه چون فوقدیپلم فنی داشتم و مکانیک خوانده بودم، در ساخت خود دستگاه سازنده مداد مشکل چندانی نداشتم، البته چندین بار هزینه کردم و چند دستگاه مختلف ساختم تا آنچیزی که دنبالش بودم بعد از سه سال کار شبانهروزی ساخته شد.
الان اگر بخواهیم همان کارخانه را دوباره بسازیم، یک سوم مقدارقبلی هزینه میشود چون دیگر با چم و خم کار آشنا شدهام. خوبی دستگاههای جدیدی که ساختهام، این است که حتی از نمونههای خارجی بهتر و سریعتر کار میکند. هم از نظر بازده کاری بهتر است، هم با شرایط ما بهتر همخوانی دارد و هم اینکه نیاز به وارد کردن دستگاه با قیمت گزاف از خارج کشور نیست.»
از یونان تا ایران
خدایار کاکاوند تمام موفقیتش را مدیون تجربهای است که از گذشته داشته و کارهایی که در سالهای قبل انجام داده است. «بچه که بودم، شرایط مالی چندان خوبی نداشتیم. برای همین مجبور بودم بیشتر به فکر کار کردن و صنعت باشم تا درس خواندن. فوق دیپلم مکانیک را که گرفتم دیگر ادامه ندادم. شرایطم طوری بود که بیشتر به دنبال کارهای صنعتی رفتم و وارد بازار کار شدم.»
او چند سال بعد، یعنی در سال ١٣۶۵ خورشیدی، بعد از مدتی انجام کارهای فنی، به یونان رفت تا با کار کردن در حوزههای مختلف آشنا شود: «بعد از ١٢ سال سکونت و کار در خارج از ایران، وقتی احساس کردم شرایط کاری بهتر شده به ایران آمدم و تصمیم گرفتم در کشور خودم کار و سرمایهگذاری کنم. تجارت و واردات را دوست نداشتم. دلم میخواست کاری انجام بدهم که برای بقیه هم درآمدی داشته باشد. برای همین تصمیم گرفتم، کارخانه مداد روزنامهای را راه بیندازم.»
اولین مرحله برای ساخت کارخانه، پیدا کردن جای مناسب بود. «دنبال جایی بودم که قیمت و موقعیت مناسبی داشته باشد، در عین حال بتواند برای تعداد زیادی از افراد بیکار، شغل ایجاد کند. برای همین، بعد از مطالعه و گرفتن آمار بیکاران کشور، متوجه شدیم که در منطقه رباطکریم تهران، تعداد بیکاران و معلولان بیکار به مراتب بیشتر است. برای همین تصمیم گرفتم، کارخانه را در همین منطقه ایجاد کنم.»
الویتهای یک کارخانهدار وقتی میخواهد محصولی را تولید کند، غیر از اشتغالزایی و کمک به دیگران، سود بیشتر و پایین آوردن هزینهها هم هست، کاکاوند این مورد را هم به خوبی رعایت کرد: «برایم مهم بود که بتوانم هزینه حمل و نقل را پایین بیاورم. در ضمن، به عنوان یک کارخانهدار به تعداد بالایی از کارگران هم نیاز داشتم که همگی در یک منطقه متمرکز شوند. رباطکریم جزو پرجمعتترین مناطق اطراف تهران است و از این نظر برای ما مفید بود.» دوران جستوجو برای پیدا کردن محل کارخانه و ساخت دستگاههای مدادساز، از سال ۱۳۷۹خورشیدی، یعنی دو سال بعداز پرواز شانگهای، شروع شد و در سال ۱۳۸۳ هم اولین سری مدادهای روزنامهای ایرانی هم به بازار آمد.
اشتغالزایی برای ۵٠٠ خانهنشین
هزینه اولیه راهاندازی کارخانه با حساب تازهکار بودن پرسنل، در اوایل دهه ١٣٨٠ خورشیدی، یعنی زمانی که کارخانه مداد روزنامهای میخواست کارش را شروع کند حدود چهار و نیم میلیارد تومان آب خورد اما کاکاوند اعتقاد دارد در حال حاضر میشود چنین کارخانهای را با هزینهای بسیار کمتر راهاندازی کرد، با مبلغی در حدود یک و نیم میلیارد تومان.»
کاکاوند با راه اندازی این کار برای۵۰۰ نفر شغل ایجاد کرده است.آقای خدایار کاکاوند درباره شیوه این اشتغالزایی میگوید: «در هر خانه همیشه کسانی وجود دارند که به هر دلیلی، از رکود اقتصادی گرفته تا ناتوانی جسمی، خانهدار بودن و… توانایی کار کردن ندارند. لیست این افراد را از سازمان بهزیستی، کمیته امداد و جاهای دیگری که میشناختیم، جمعآوری کردیم. بعد به آنها پیشنهاد دادیم در کارخانه تازه تاسیس ما شروع به کار کنند، آنها پذیرفتند و همکاریشان با ما شروع شد.»
آقای کاکاوند معتقد است، در بین آدمها عدهای هم هستند که بدون دلیل کار نمیکنند اما او چون خودم از زمان جوانی همیشه مشغول کار بودهام دوست ندارم کسی بیکار بماند:” به نظر من بیکاری باعث میشود که ذهن و رفتار فرد عوض شود. علاوه بر آن هر یک نفر بیکار، علاوه بر مشکلات روحیای که ممکن است برای او پیش بیاید برای نیروی انتظامی، قوه قضاییه، سازمان زندانها و … هزینه ایجاد میکند. در صورتی که اگر همین پول و سرمایه روی شغل یک فرد هزینه شود، تفاوت بسیار زیادی خواهد کرد. چون خودم این فضای بیکاری و کار داشتن را تجربه کرده بودم، دلم میخواست شغل ایجاد کنم. قبل از همه رفتم سراغ نیازمندان و کسانی که معلول هستند یا به هر دلیلی بیکار شدهاند .»
با این روش، برای ۵٠٠ نفر معلول و فرد نیازمند، کار ایجاد شده که هر کدامشان با توجه به حجم کاری شان روزانه کسب درآمد میکنند. البته اینطور که کاکاوند میگوید، این کارخانه میتواند برای ٢هزار نفر خانهنشین کار ایجاد کند، چنانکه در سال ۱۳۹۲ هم چنین برنامهای در عمل پیاده شده بود اما از آنجا که واردات مداد از کشورهای دیگر بیشتر شده و بازار کار برای کالای ایرانی آنطور که باید فراهم نیست، تعداد افراد شاغل نسبت به قبل کمتر شده است. او درباره خوبیهای کار در خانه میگوید: «حسن کار به این است که شخص در خانه نشسته و در مواقع بیکاریاش – مثلا زمانی که مشغول تماشای تلویزیون یا آشپزی است – کار کوچکی هم انجام میدهد که در نهایت برایش درآمدزایی دارد، در ضمن چون کار در خانه ما ، ساعت کاری مشخص و حضور و غیاب ندارد، شخص راحت است و هر فرد هر چقدر که دلش بخواهد کار میکند. البته میانگین ساعت کاری مفید این افراد روزی ۵ ساعت است، اگر یک خانواده چهارنفره را در نظر بگیریم، فقط از این کار ساده میتوان درآمد خوبی کسب کرد.»
ارزانتر از چین
جنسهای چینی به ارزان بودن و بیمصرف بودن معروف شدهاند و دیگران در این خصوص میگویند هیچکس نمیتواند ارزانتر از آنها چیزی را تولید کند” خدایار کاکاوند با این حرف کاملا مخالف است و میگوید که مدادهای روزنامهای ساخت ایرانش از تمام برندهای معروف و غیرمعروف بازار، حتی از برندهای چینی هم ارزانتر هستند. «هر بسته ١۴۴تایی مدادهای دیگر در بدترین حالت ۴٠ هزار تومان قیمت دارد و هر بسته ١۴۴ تایی از مدادهای خوب هم با قیمتی حدود ٧٠ هزار تومان به دست بنکدار میرسد. این در حالی است که ما هر بسته ١۴۴ تایی مداد را ١٨ هزار تومان به بنکدار میفروشیم. دلیل این موضو ع هم هزینه ارزانی است که در تولید محصولاتمان داریم. علاوه بر آنکه ما همهچیز را خودمان از اول ساختهایم. در هزینه حمل و نقل هم صرفهجویی خیلی زیادی کردهایم. در ضمن هزینه کار و کارگر در ایران، نسبت به خیلی کشورهای دیگر پایینتر است. برای همین قیمتمان از بقیه رقبا – حتی از چینیها – خیلی کمتر شده است و خدا را شکر فروش خوبی داریم.»
او میگوید: «شاید اگر آن دوست تاجر چینی میدانست که روزی قرار است یک مسافر ساده هواپیما، گوی رقابت را از دستش در بیاورد، هیچوقت از کسی مدادتراش قرض نمیگرفت، شاید حتی دور جدول حل کردن را هم خط میکشید.»
کار در خانه، سالهاست در کشورهای دیگر راهاندازی شده و ما هم در ایران مدتی است این کار را داریم
خارجیها در خانهشان چطور کار میکنند؟
کار کردن در خانه، هم برای کارفرما به صرفهتر است، هم برای خود کارگر. کارفرما در هزینههای جاریاش صرفهجویی میکند و کارگر در هزینه رفت و آمد. کار کردن در خانه، باعث صرفهجویی در وقت میشود و کارگر کارخانه که قبلا باید شلوغی سرسامآور محیط کارگاه را تحمل میکرد، اینروزها میتواند در کنار خانوادهاش باشد و درآمدزایی هم بکند.
طرح «کار کردن در خانه»، سالهاست در کشورهای دیگر دنیا اجرا میشود و اینطور که خدایار کاکاوند دراینباره میگوید همه درآمد خوبی از این کار به جیب میزنند:”قبلا کشور ویتنام را از نزدیک دیده بودم و میدانستم که شرکتهای بزرگی مثل آدیداس، کارهای مربوط به دوختودوزشان را به کارگران محلی و کسانی که در خانهها کار میکنند، میسپارند. طرحشان به این شکل است که یک چرخ خیاطی برای کارگر میخرند تا او در خانهاش مشغول به کار شود. پول وسایل خریده شده را هم به مرور از دستمزد او کم میکنند. کارگر هم راضی است چون رفت و آمد به کارخانه برایش دردسر دارد. در ضمن ترجیح میدهد در کنار خانواده و فرزندانش باشد. با این روش، بچههای کوچک هم میتوانند در مواقع بیکاریشان به کاری مشغول شوند و وقتشان هدر نمیرود.»
طرحی که خدایار کاکاوند در کارخانه مدادسازیاش پیاده کرده، مشابه کاری است که در کارخانههای بزرگ دنیا انجام میشود. «چند سال بعد از اینکه طرحمان را در کارخانه پیدا کردیم و جواب گرفتیم، مسئولان چند ارگان دولتی از ما بازدید کرده و طرحمان را پسندیدند. حالا در بعضی جاها چنین کارهایی انجام میشود.»
از سال ١٣٨۶ خورشیدی، یعنی سه سال بعد از راهاندازی کارخانه مداد روزنامهای ارزان در ایران بود که طرح کار کردن در خانه، الگوبرداری شد و در بعضی کارخانهها اجرا میشود. این شیوه برای کسانی که کارکردن برایشان سخت است یا شرایط از خانه بیرون بودن را ندارند بسیار مناسب است.
اشکان خسروپور| به نقل از مجله سرنخ (همشهری)