«اگر به من شش ساعت وقت بدهید تا درختی را قطع کنم، من چهار ساعت اول را صرف تیز کردن تبر می کنم.» -ابراهام لینکلن
میزان توانایی شما در واضح فکر کردن، تعیین کننده تصمیماتی است که می گیرید واعمالی که انجام میدهید.
درکتاب هوشمند شوید!: چگونه مانند موفقترین و پردرآمدترین افراد در هر زمینه ای فکروعمل کنیم، برایان تریسی ده راه مختلف برای طرز فکری که تصمیمگیری بهتر را ممکن میسازد ارائه می دهد. تصمیمات بهتر، وقت آزاد بیشتری به شما میدهد و باعث بهبود نتایج میشود. در FarnamStreet بر این باوریم که یک رویکرد چند منظوره بر اساس مدل ذهنی این امکان را به شما می دهد تا موقعیتها را از منظرهای متفاوت ارزیابی کرده و کیفیت تصمیماتتان را عمیقا تحت تاثیر قرار میدهد.
بسیاری از ما به سمت یک منطقه راحتی که برایان تریسی آن را «تفکر و تصمیم گیری آسان»مینامد، میلغزیم. ما کمتر از ظرفیت شناختی خود استفاده میکنیم به این دلیل که تنبل شدهایم و به نتیجه گیریهای ساده تمایل داریم.
البته به این معنی نیست که باید با سرعت بیشتری تصمیم بگیریم. من با اینکه تصمیمات باید در وهله اول، سریع و کارآمد باشند، موافق نیستم. در عوض موثر بودن آن ها رویکرد بهتری است حتی اگر وقت بیشتری بگیرد. با اجرای آن در بلند مدت، این مساله نیز با شلختگی کمتر، زمان آزاد بیشتر
در ظاهر ساده به نظر میرسد ولی اینطور نیست. عادتی که میتوانید پرورش دهید این است که دائما در مورد هر اطلاعاتی که فکر میکنید به تصمیم شما مربوط است، از خودتان بپرسید «چطور میتوانم بفهمم این درست است؟»
۳٫ تفکر آگاهانه در مقابل تفکر غیر آگاهانه
«از تقلای عجولانه برای اینکه انسان بزرگی شوی برحذر باش. تنها یک از ده هزار به این شکل ممکن است به موفقیت برسد: این ها احتمالات ترس آوری هستند.»– بنجامین دیزرائیلی
من کارآفرینان زیادی می شناسم و اکثر آن ها مرتبا بر بازبینی موشکافانه تاکید دارند. در واقع، کسی را میشناسم که بیش از ۲۰ صفحه چک لیست برای راستی آزمایی دقیق یک سرمایهگذاری بالقوه دارد. این به معنی اختصاص زمان لازم برای گرفتن تصمیم درست است. باز هم امکان اشتباه کردن وجود دارد ولی نه به این دلیل که عجولانه عمل کردهاید.
هارولد جی نین، که گروه صنعتی ITT را تشکیل داد، میگوید:« حقایق اساسی ترین عناصر در هر کسب و کاری هستند. حقایق واقعی را به دست آورید، نه حقایق آشکار یا فرض شده و یا حقایق مطلوب. حقایق واقعی را به دست آورید. حقایق هیچ گاه دروغ نمی گویند.»
تریسی می نویسد: یک فرضیه ایجاد کنید، یک تئوری اثبات نشده. سپس به دنبال راههایی باشید که آن را نقض میکنند، یعنی اشتباه بودن ایدهتان را ثابت میکنند. این همان کاری است که دانشمندان انجام می دهند و دقیقا برعکس چیزی است که اغلب مردم انجامش می دهند. عامه مردم وقتی ایده ای به ذهنشان میرسد، بعد به دنبال تایید و اثبات این هستند که ایده ای که به ذهنشان رسیده، یک ایده خوب است. آن ها در واقع «تایید متعصبانه» را تمرین میکنند. آن ها فقط میخواهند صحت این ایده را تایید کنند و هم زمان تمام ورودیها و اطلاعات نا منطبق با آنچه باور دارند، را رد میکنند.
یک فرضیه منفی یا معکوس بسازید به طوری که درست برعکس تئوری اولیه باشد. برای مثال، فرض کنید شما اسحاق نیوتون هستید و ایده جاذبه زمین هم اکنون به ذهنتان خطور کرده است. ایده اولیه شما احتمالا این است که اشیا به پایین میافتند.حال تلاش کنید تا ثابت کنید اشیا بالا میافتند. اگر نمی توانید فرضیه منفی یا معکوس را ثابت کنید، پس میتوانید نتیجه بگیرید که فرضیه اولیه شما صحیح است.
یکی از دلایلی که چرا چارلز داروین یک متفکر تاثیرگذار بود این است که او بی وقفه به دنبال شواهد باطل کننده بود. جری جمپالسکی به عنوان یک روانشناس مینویسد، «میخواهید که بر حق باشید یا که میخواهید خوشحال باشید؟»
شگفت آوراست که بسیاری از افراد وقتی ایده یک محصول یا خدمت جدید به ذهنشان خطور میکند، مدتها پیش از آنکه اعتبار آن به لحاظ اینکه آیا تعداد کافی از مشتریان حاضر به خرید و پرداخت پول برای آن هستند ثابت شود، شیفته ایده هاشان میشوند.
به جمع آوری اطلاعات تا جایی ادامه دهید تا نهایتا مجموعهای از کنشهای مناسب یافت شود. حقایق را چندین بار بررسی کنید. هیچ چیز را بدون اطمینان به عنوان فرض در نظر نگیرید. از خودتان بپرسید « چطور می توانم بفهمم که این اطلاعات صحیح است؟»
در پایان، نقایص پنهان را جستجو کنید، نقطه ضعفی در تصمیمگیری که اگر رخ دهد، میتواند برای محصول یا کسب و کار شما فاجعه بار باشد. جی. پل گتی که زمانی ثروتمندترین مرد جهان بود، به واسطه رویکردی که برای گرفتن تصمیمات کاری داشت به شهرت رسید. او میگفت،« ما ابتدا تشخیص میدهیم که این یک فرصت کسب و کار خوب است. سپس میپرسیم، بدترین اتفاق ممکن که می تواند برای ما در این فرصت کاری رخ دهد، چیست؟ آن گاه سراغ کار میرویم تا مطمئن شویم بدترین خروجی ممکن هیچ گاه روی نمیدهد.
مهم تر از همه، هرگز جمع آوری اطلاعات را متوقف نکنید. یکی از دلایلی که وارن بافت بسیار موفق بود این بود که او بیشتر وقت خود را در طول روز صرف مطالعه و تفکر میکرد. من به این شیوه فرمول بافت میگویم.
اگر کار شما مبتنی بر اطلاعات باشد به گونه ای که دائما با توسعه و استفاده از دانش سر و کار داشته باشید، تصمیمات محصولات شما هستند. میلتون فریدمن اقتصاد دان مینویسد: «توانایی شما در پیش بینی دقیق پیامدهای ایده هایتان و وقایعی که به دنبال آن می آیند، بهترین وسیله سنجش تفکر با کیفیت است.»
قبل از تصمیمگیری درنگ و فکر کنید به ویژه زمانی که عواقب جدی به همراه دارند. هر چه از راه های بیشتری به مشکل نگاه کنید، احتمال اینکه آن را بهتر بفهمید بیشتر می شود و زمانی که شما یک مشکل را واقعا درک کردید، راه حل روشن می شود. یکی از دوستانم یک عبارت عالی دارد:«فهمیدن یعنی اینکه بدانیم چه کاری باید انجام دهیم.»
مترجم: مهرنوش لیراوی
منبع:آسان