چند سالی میشود که جواد رحیمی، سبکی هنری و نو را وارد دنیای عقیقتراشی کرده است. او از کودکی کنار دست پدرش که یکی از قدیمیترین فیروزه تراشهای مشهد است راه و رسم این حرفه را آموخته و حالا برای خودش صاحب سبکی خاص و شناسنامهدار شده است.
✅ آقای رحیمی نشان داده است که میتوان در هر رشتهای ابتکار داشت، خودش در اینباره میگوید: « زمانی یکی، دو نفر فقط در بازار روی سنگ و فیروزه خطاطی میکردند و من تقریبا نفر سوم این حرفه شدم و با اجرت ۲ریال و ۵ریال تا مدتها این کار را انجام دادم تا زمانی که به سربازی رفتم و برگشتم و قصد کردم از رشته تراشکاری و مکانیکی که در هنرستان خوانده بودم برای ایجاد کسب و کار استفاده کنم. آن زمان هم درآمد خوبی داشت اما باز همان دوست پدرم پیشنهاد کرد همین کار خطاطی و حکاکی روی سنگ را ادامه بدهم. از سال ۷۲ مجددا شروع بهکار کردم، اوایل همان حک کردن اسم آدمها بود. بعد کمکم که خطم بهتر شد و مسلطتر شدم و آیهها هم اضافه شد».
⬅️ از سختیهای کارش میگوید و اینکه چطور مورد اتهام قرار گرفته است؛ «همه مراحل این کار سخت است؛ جالب است که وقتی من بعد از همه سختیهایی که برای یاد گرفتن حکاکی هنری کردم و به موفقیت رسیدم بعضیها من را به این متهم کردند که با وسیله یا دستگاه خاصی این خطاطیها را انجام میدهم. میگفتند با کامپیوتر این کارها را میکنی، درصورتی که در آن سالها هنوز این تکنولوژی به این فراگیری وجود نداشت که طرح را بکشی و دستگاه برایت اجرا کند. هیچکسی باور نمیکرد که من توانستهام «و ان یکاد» را روی یک عقیق اندازه ناخن انگشت کوچک خطاطی کنم».
آن روزها گذشته است و امروز آقای رحیمی در حجره خود کار میکند و همه او را میشناسند؛ اگر زمانی ۲ ریال اجرت هر کارش بود امروز با همت و تلاش میتواند روزی دو میلیون تومان هم دربیاورد و این نتیجه سالها تلاش و صبر است، به قول حافظ؛
گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود
آقای رحیمی! چند سال است که در این حرفه مشغول بهکار هستید؟
من متولد سال ۵۰هستم. پدرم یکی از قدیمیهای فیروزهتراشی مشهد است که سالیان سال در بازار سرشور مغازه داشت. بعدها که آن بازار را به صحن جمهوری حرممطهر اضافه کردند یک مغازه در بازار رضا به پدرم دادند و ایشان بعد از ۶۳ سال هنوز هم در این حرفه فعالیت میکند. کار با سنگ و عقیق و فیروزه حرفه خانوادگی ما محسوب میشود. من از ۵-۴ سالگی همراه پدرم به مغازهاش میرفتم و کار کردنش را نگاه میکردم و از همان کودکی به دنیای سنگها و تراشکاری و حکاکی علاقهمند شدم. از ۸سالگی، کمکم روی شیشه و نگینهایی که قیمت پایین داشت شروع به تمرین کردم، آن موقعها به روش «تیزآبی» روی شیشه و نگین مینوشتند و خیلی در بازار مشهد مد شده بود؛ بیشتر هم اسم افراد را حک میکردند؛ حالا بنا به سلیقهشان بعضیها روی گردنبند و بعضیها روی انگشتر.
کمی راجع به روش تیزآبی برایمان توضیح بدهید.
روش تیزآبی یک روش بسیار قدیمی در بین فیروزهتراشهای مشهد است که با اسید و موم انجام میشود. هویه را به موم میزدند و یک لایه نازک روی شیشه یا نگین را با موم آغشته میکردند، بعد یک پودر سفید روی آن میریختند و اسم را برعکس برش میزدند؛ در نهایت هم تیزآب را روی شیشه یا نگین میریختند تا گود شود؛ آخرین مرحله هم گذاشتن شیشه یا نگین در آب جوش بود تا موم و تیزآب از آن پاک شود و بعد با تیغ آن را میتراشیدند تا اسم مورد نظر روی آن حک شود. این شیوه سالیان سال در مشهد خواهان داشت و مردمی که برای زیارت میآمدند این نگینها و شیشهها و فیروزهها را بهعنوان سوغات با خود میبردند. این روش سنتی فیروزه و در کل سنگ تراشی بود که هنوز هم مرسوم است.
شما تا کی از همین روش مرسوم برای کارتان استفاده کردید؟
همسایه دیوار به دیوار ما یکی از خطاطان بزرگ آستان قدس رضوی بودند. از ۱۶-۱۵ سالگی من به خطاطی علاقهمند شدم و مادرم بسیار من را برای یاد گرفتن خطاطی تشویق میکردند. من شروع کردم به یاد گرفتن خطاطی. همینطور که پیش میرفتم بیشتر و بیشتر علاقهمند میشدم و در خانه روی سنگهایی که قیمت پایین داشت تمرین میکردم. اوایل اصلا کارها خوب از آب در نمیآمد و خودم خیلی راضی نبودم تا اینکه یکی از دوستان پدرم که تولید انبوه فیروزه تراش خورده داشت یکی از نمونه کارهای من را دید و پیشنهاد کرد که برایش هفتهای ۴۰عدد کار تولید کنم؛ خب من قبول نمیکردم چون میترسیدم و کارم در سطحی نبود که بخواهم ارائه کنم. اما ایشان اصرار کردند که چون خطاطی میکنی میتوانی مشتری خوب هم پیدا کنی. آن زمان یکی، دو نفر فقط در بازار روی سنگ و فیروزه خطاطی میکردند و من تقریبا نفر سوم این حرفه شدم و با اجرت ۲ریال و ۵ریال تا مدتها این کار را انجام دادم تا زمانی که به سربازی رفتم و برگشتم و قصد کردم از رشته تراشکاری و مکانیکی که در هنرستان خوانده بودم برای ایجاد کسب و کار استفاده کنم. آن زمان هم درآمد خوبی داشت اما باز همان دوست پدرم پیشنهاد کرد همین کار خطاطی و حکاکی روی سنگ را ادامه بدهم. از سال ۷۲ مجددا شروع بهکار کردم، اوایل همان حک کردن اسم آدمها بود. بعد کمکم که خطم بهتر شد و مسلطتر شدم و آیهها هم اضافه شد. تا ۵-۴ سال هم بعد از سربازی من با همین روش معمول کار میکردم.
کی سراغ حکاکی هنری رفتید؟
من یک میز کوچک اندازه یک میز مطالعه در مغازه پدرم در بازار رضا که یک مغازه ۵متری بود و البته هنوز هم هست گذاشتم و سفت و سخت بهکار مشغول شدم. کمکم از الکتروموتور که دستگاهی شبیه دریل دندانپزشکی است استفاده کردم. در اصطلاح بازار به این شیوه حکاکی «خطچرخی» میگویند. معمولا در این حرفه کسی شاگرد نمیگرفت. همه را بهصورت تجربی و به مرور یاد گرفتم و چهار،پنج سالی به روش خط چرخی با دستگاه الکتروموتور کار کردم که دستم در خطاطی با این وسیله راه بیفتد. پیرمردهای بازار که پشتکار و استعداد من را دیدند پیشنهاد کردند که بروم سراغ یاد گرفتن «خط گود». هیچکسی اطلاعات دقیق و درستی نداشت، اگر هم داشتند نمیگفتند. هرکسی یک نظریهای داشت و یک راهی را پیشنهاد میکرد. من همه راههایی که بود را میرفتم و تمرین میکردم. ۴-۳سال هزینه و تلاش و مشورت کمکم من را به راهی که میخواستم نزدیک کرد. چند باری به تهران آمدم و سراغ کسانی که خرید و فروش خط کهنه میکردند رفتم و فقط نمونههای خطها را نگاه میکردم. هرکجا که نمونهای از این خطهای معروف بود من خودم را به آنجا میرساندم تا آنها را ببینم و زیر و زبرشان را متوجه بشوم. اما از هرکسی در مورد ابزار کار سؤال میکردم کسی جواب درست و درمانی نمیداد؛ البته من هم دنبال ابزار اصلی نبودم؛ میخواستم آنچه را که از خط یاد گرفتهام و دیدهام به روش خودم پیادهسازی کنم. تصمیم گرفتم با همان الکتروموتور روی عقیق حکاکی کنم. آیهها را با دست بنویسم و به اهل فن ارائه کنم. ۵-۴ سال کارم فقط همین بود تا اینکه حرفهای شدم و خطم در بین بازاریها شناخته شد.
سختترین کاری که انجام دادید چه بود؟
همه مراحل این کار سخت است؛ جالب است که وقتی من بعد از همه سختیهایی که برای یاد گرفتن حکاکی هنری کردم و به موفقیت رسیدم بعضیها من را به این متهم کردند که با وسیله یا دستگاه خاصی این خطاطیها را انجام میدهم. میگفتند با کامپیوتر این کارها را میکنی، درصورتی که در آن سالها هنوز این تکنولوژی به این فراگیری وجود نداشت که طرح را بکشی و دستگاه برایت اجرا کند. هیچکسی باور نمیکرد که من توانستهام «و ان یکاد» را روی یک عقیق اندازه ناخن انگشت کوچک خطاطی کنم.
بیشتر سفارشهایی که میگیرید چیست؟
در حال حاضر بیشتر آیههای معروف را سفارش میدهند اما برای من دیگر فرقی نمیکند، هر آیهای که باشد میتوانم کار کنم. جالب است بدانید که من از هر قشری مشتری دارم البته بیشتر آنها را عربهای حاشیه نشین خلیجفارس سفارش میدهند و به این سبک خیلی علاقهمند هستند اما کلکسیونرها، هنرمندان و ورزشکارها هم از دیگر مشتریهای من هستند. حتی خیلیها از کشورهای دیگر از طریق دوستانشان سفارش این انگشترها را میدهند و من برایشان خطاطی میکنم. حالا بعد از گذشت این همه سال و تلاشهایی که برای یادگرفتن این خط کردهام، خدا را شکر میکنم که این کار تبدیل به شناسنامه کاریام شده است. الان بیشتر مشتریها و همه کسانی که در این حرفه کار میکنند با نگاه کردن میتوانند تشخیص بدهند که این خط برای من است.
چطور برای کارتان بازاریابی کردید؟
راستش من هیچ وقت برای کارم تبلیغ نکردم. همان موقع در ۱۶سالگی که دوست پدرم سفارش کار به من داد، بعد از گذشت چند وقت چند تا از همسایههای مغازه پدرم کارم را دیدند و آنها هم سفارش دادند، بعد دوستان و آشناها، همینطوری بین آنها گشت و همکارها من را به همدیگر معرفی کردند. آن موقع مثل حالا اینترنت نبود که یک محصول یا یک کالا را در عرض چند دقیقه در شبکههای مختلف اجتماعی ارائه کنی و هرکسی از هر جای دنیا بتواند به آن دسترسی داشته باشد. اما با همان محدودیتهایی که وجود داشت خیلی از مشتریها که از من خرید میکردند سفارشهای دیگری برای دوستان یا خانوادهشان که مثلا در اروپا و آمریکا بودند برای من میگرفتند و این دهان به دهان گشتن و چشم به چشم شناخته شدن خط، خودش برایم مشتری آورد.
هزینه خطاطی روی هر انگشتر چقدر میشود؟
خب هزینه یا همان قیمت انگشترها به خیلی چیزهای بستگی دارد، به چیزی که قرار است روی عقیق نوشته شود، اگر اسم باشد طبعا دستمزد کمتری دارد، اما در مورد آیهها بهدلیل زمان بیشتری که میبرند کمی قیمت بالایی دارند. البته به نوع عقیقی که مشتری انتخاب میکند هم بستگی دارد و به فریمی که میخواهند. خیلیها سنگ یا عقیق را خودشان میآورند که ممکن است در بین آنها عقیقهای خیلی گران قیمت هم باشد، اما بیشتر مشتریها از خود ما عقیق میخرند و سفارش میدهند. اما بهطور کلی از ۵۰هزار تومان تا ۲میلیون تومان متغیر است. البته این ۲ میلیون تومان به ندرت پیش میآید شاید سالی ۳-۲ مورد. اما نمیشود قیمت مشخص و کلی برای هر انگشتر درنظر گرفت.
گفتگو:
سمیرا راهی
همشهری دو
1 دیدگاه
کیمیا فکر بزرگ
بسیار عالی
موفق باشید