نرگس خانعلیزاده:
آنقدر ایده و طرح در ذهنش دارد که وقتی میخواست از آنها برایمان تعریف کند، یک ایدهاش را تمام نکرده، سراغ بعدی میرفت و وسطهای آن ایده دوم، مجبور میشد از ایده جدیدش بگوید؛ ایدههایی که بعضیهایشان ظاهرا آنقدر خندهدار هستند که هیچکس فکرش را نمیکند بشود از آنها پولی درآورد ولی ما میشناسیم کسانی را که با همین روشها پول درآوردهاند.
علی سبزیمراد با راهاندازی یک وبلاگ ساده با ماهیت کارآفرینی و اشتغالزایی، آنقدر در حوزه کسب و کار، خبره شده است که میگوید: «باور کنید اگر دست من بود، آنقدر کارهای بزرگ و کوچک ایجاد میکردم که نمیگذاشتم حتی یک نفر هم بیکار بماند.»
شما فکر میکنید راه کارآفرینی کجاست؟
من واقعا معتقدم که همه میتوانند ایده یک کسب و کار موفق را در ۳ محل پیدا کنند؛ در چشم و گوش و مغزشان. این حرف واقعا شعار نیست چرا که اگر بتوانیم این ۳عضو بدنمان را با همدیگر ترکیب کنیم و راهشان بیندازیم، به یک منبع پر از ایده فعالیت دست پیدا کردهایم. بهنظر من نباید در یک کارخانه بزرگ، در یک مغازه پر از رفتوآمد مشتری یا در یک تولیدی قدیمی بهدنبال پول باشیم. اگر از داشتههای خودمان استفاده کنیم، میتوانیم پول را در هرجایی ایجاد کنیم؛ حتی در خانه و در اتاق شخصی خودمان.
پس چرا خیلیها فکر میکنند آن را پیدا نمیکنند؟
آنهایی که پول ندارند، حتما نخواستهاند یا نتوانستهاند پیدایش کنند والا بهنظر من پول چیزی است که همهجا پیدا میشود. مثلا کسی که فکر میکند حتما باید یک سرمایه ۱۰تا ۱۵میلیونی داشته باشد تا بتواند کسب و کار خوبی راه بیندازد تا زمانی که طرز فکرش را تغییر ندهد موفق نمیشود. او میخواهد با تجهیزات و امکانات خوب، از همان اول، شروع به پول در آوردن کند، درصورتی که برای شروع کار این تقریبا غیرممکن است. این آدم راه کسبوکار را گم کرده است. نمیداند که باکمترین هزینه هم میتواند شروع بهکار کند.
واقعا پول بادآورده را باد هم میبرد؟
پول بادآورده که خیلی زیاد است و الزاما چیز بدی هم نیست؛ میتواند ارث باشد یا هدیه. اتفاقا خوش به حال کسی که چنین پولی دستش میآید اما در طول تاریخ ثابت شده کسانی که از این پولها بهدست آوردهاند چون برایش خیلی زحمت نکشیدهاند و روزهای عمرشان برای بهدست آمدن آن نگذشته، همیشه بر اثر یک حواسپرتی و ندانمکاری و یا بیتوجهی و حتی زیادهطلبی، آن را به سادگی آب خوردن از دست دادهاند. شاید آنقدر این اتفاق تکرار شده که چنین ضربالمثلی برایش ساختهاند. بهنظر من اگر کسی چنین پولی دستش آمد، باید خیلی حواسش را جمع کند و قدر پولش را بداند تا شامل این ضربالمثل نشود.
اول پول بود بعد کار یا اول کار بوده و بعد از آن پول آمده؟
فکر میکنم اول کار بوده تا پولی بهدست بیاید و بعد از آن، همان پول بهدست کسانی رسیده که از آن بهعنوان سرمایه استفاده کردهاند. در واقع هرکسی این سؤال را باید با توجه به وضعیت خودش بسنجد و جواب بدهد. برای خیلیها اینطور بوده که اول پول داشتهاند تا بتوانند کاری راه بیندازند.
چندتا آدم بیکار میشناسید که میتوانستند آدمهای کارآفرینی باشند ولی نیستند؟
در دور و اطراف من اینطور آدمها خیلی زیادند. بسیاری از دوستان من هستند که بیشتر از اینکه بهدنبال کار بروند، در خانه نشستهاند و توهم پولدار شدن دارند. با توجه به شناختی که من از آنها دارم، میدانم که توانایی انجام دادن خیلی از کارهای سخت را هم دارند ولی اکثر آنها مثل هم فکر میکنند و فقط پول زیاد میخواهند و برای شروع یک کار جدید و نوپا، هیچ قدمی برنمیدارند. آنها پشتوانه خوبی دارند و خیلی راحت میتوانند کاری راه بیندازند که مطمئنا بعد از چند سال، به وضعیت بسیار خوبی میرسند. قسمت جالب ماجرا اینجاست که همه آنها تجربه شروع کاری که خیلی زود آن را رها کردهاند، دارند. ویژگی همه این افراد هم این است که به ۲میلیون در ماه راضی نیستند و میخواهند ۲۰میلیون در ماه درآمد داشته باشند. البته این خواسته چیز بدی نیست اما برای شروع کار، اصلا انتظار معقولی نیست. بهنظرمن آنها بیشتر از اینکه در واقعیت حرکت کنند، آدمهای رویاپردازی هستند و در رویاهایشان قدم میزنند.
علم بهتر است یا ثروت؟
یادم هست که در انشاهایم هم همیشه مینوشتم که این دو مکمل همدیگر هستند. کاش همه به جایی برسند که با خودشان بگویند «خدایا، اگر به من پول دادی، عقل و علم استفاده از آن را هم بده». خیلی ساده و منطقی است که اگر کسی عقل و علم نداشته باشد، پول به هیچ دردش نمیخورد و چون نمیتواند از آن استفاه خوبی بکند، آن پول، روزی تمام میشود و روزی میرسد که دیگر نه پول ندارد و نه علم.
بهنظر شما، پول در آوردن زن و مرد دارد؟
اصلا و ابدا. شما تصور کنید که اگر پزشکهای خانم وجود نداشتند چه میشد؟ زن و مرد در کنار هم هستند که میتوانند یک جامعه را به اوج موفقیت و سلامت برسانند.
اگر شما همین امروز، ۱۰۰میلیون تومان پول نقد داشته باشید، با آن چهکار میکنید؟
۱۰۰هزار نفر را شاغل میکنم؛ یعنی نفری ۱۰هزار تومان. شاید شما الان پیش خودتان بگویید که «مگر میشود؟ یعنی خودت آن پول را نمیخواهی؟» راستش من طرز فکری پیش خودم دارم که هیچکس نمیتواند آن را تغییر بدهد. من پولی میخواهم برای داشتن یک زندگی با آرامش و خیلی دوست دارم که اطرافیان من هم آن زندگی خوبی که من دارم را داشته باشند. قطعا اگر چنین پولی داشته باشم، آن را صرف همین تصمیمام میکنم. اگر این پول دستم بیاید و این کار را انجام ندهم، یعنی روی تصمیمام پا گذاشتهام. حتی فکر میکنم اگر قرار است چنین پولی دستم بیاید و طرز فکر من را خراب کند، ترجیح میدهم آن را نداشته باشم.
پیشنهاد من
تولید دکمه پیراهن و لباس
میتوانیم یک کیلو پلاستیک خرد شده مورد نیاز خود را به قیمت تقریبی ۲هزار تومان بخریم. حالا میتوانیم از ظرفیت خالی کارگاههای کشور استفاده کنیم؛ ما مواداولیه را برای آنها تأمین میکنیم تا برای ما دکمه تولید کنند؛ اگر وزن هر دکمه یک گرم باشد، میتوانیم با یک کیلو پلاستیک، هزار عدد دکمه تولید کنیم. اگر هر عدد دکمه را ۵۰تومان بفروشیم میشود ۵۰ هزار تومان که اگر ۳۰هزار تومان را بابت تولید هرکیلو دکمه، به کارخانه بدهیم باز هم ۱۸هزار تومان سود خالص برای ما باقی میماند. برای فروش دکمههای تولید شده میتوانید به تولیدیهای لباس در کشور مراجعه کنیم و دکمهها را به آنها بفروشیم. با این حساب، اگر ۱۰کیلو پلاستیک بخریم، ۲۰هزار تومان میشود که با این ۲۰هزار تومان مواداولیه، میتوانیم ۳۶۰هزار تومان سود خالص داشته باشیم؛ یعنی با کمتر از ۱۰۰هزار تومان میتوانیم شغل خوبی شروع کنیم که اگر جواب هم نداد نه چیزی ضرر کرده و نه سرمایه زیادی از دست خواهیم داد.
پیشنهاد من
تولید پودر شربت با پوست میوه
پوست میوهها را میآوریم و خردشان کرده و تبدیل به پودر میکنیم. کمی با شکر مخلوطشان کرده و در آخر بستهبندی میکنیم و به بازار عرضه میکنیم. در واقع ما یک پودر شربت ۱۰۰درصد طبیعی درست کردهایم که بازار خیلی خوبی دارد. حالا یک بسته پودر میوه را درنظر بگیرید. حجم این بسته کمتر از ۲۰گرم است. یعنی ما با یک کیلو میتوانیم ۵۰بسته پودر میوه تولید کنیم که اگر هر بسته را ۱۰۰تومان بفروشیم، میشود ۵هزار تومان؛ یعنی از یک کیلو پوست پرتقال که بهطور رایگان بهدست آوردهایم، میتوانیم ۵هزار تومان سود بهدست بیاوریم. حالا فکر کنید که با یک تن پوست پرتقال میشود چقدر درآمد داشت؟ ۵میلیون تومان. فراموش نکنیم که ما تقریبا هیچ پولی برای خرید مواداولیه پرداخت نکردهایم و حداقل بالای ۸۵درصد سود کردهایم.
تجربه من
فقط به خاطر پدرم!
رشته من بازاریابی و فروش و طراحی سایت است؛ رشتهای که خیلی هم از آن پولهای خوبی بهدست آوردهام اما الان در یک کارخانه ظروف یکبار مصرف گیاهی کار میکنم؛ آن هم دلیل خاصی دارد. از پدر من دیگر سن و سالی گذشته است. در دورهای که من در کارخانه کار نمیکردم، بهخاطر رشتهام، بهطور مداوم پشت سیستم کامپیوتر بودم و کارهایم را انجام میدادم اما پدرم آن را خیلی قبول نداشت. پدرم اعتقاد دارد که مرد آن است که بیرون از خانه کار کند و اینکه تو دائم پشت کامپیوتر هستی، برایت کار نمیشود. البته من از همان کار و از طریق سایتهایم، ماهانه چیزی حدود ۷۰۰تا ۸۰۰هزار تومان پول بهدست میآوردم اما بهخاطر رضایت پدرم، وارد این کارخانه شدم. حالا از آنجا هم یک میلیون و ۲۰۰هزار تومان درآمد دارم. البته از این اتفاق خیلی خوشحالم. حرف و خواسته پدرم، باعث شد من وارد محیط کاری بشوم که دیدگاه من را نسبت به زندگی عوض کرد. بعد از آن نسبت به اطرافم، دقت خیلی بیشتری دارم. البته در کنار همه این حساب و کتابهای مالی، برکت پولی که بهدست میآورم برای من خیلی مهم است. من ایمان دارم که نتیجه کار و نیتم را میبینم. مثلا من در دورهای، فروشگاه اینترنتی راه انداخته بودم که از همان فروشگاه، تقریبا ماهی ۲میلیون تومان درآمد داشتم. از طرف دیگر هم در سایت و وبلاگ شخصی خودم که به کارآفرینی و اشتغالزایی اختصاص داشت، پیشنهادهایی به مخاطبان وبلاگم میدادم. آن زمان، بخش زیادی از درآمدهایم را صرف جزوه و طرز کار و تهیه وسایل و ابزاری میکردم که قرار بود آن را پیشنهاد بدهم. این جزوهها در آسانتر شدن کار برای کسانی که واقعا بهدنبال شغل بودند، خیلی تأثیر خوب و مثبتی داشت. هربار که یک نفر با من تماس میگرفت و از مقدار سودش در ماهی که گذشت میگفت و از من تشکر میکرد، من برای ادامه این کار و خرج هزینه برای آن، بیشتر مصمم میشدم.
منبع: