علیرضا رضایی عارف از جمله کارآفرینانی است که اگر کارآفرینی را در هر معنایی تعریف کنیم وی واجد آن است. اگر کارآفرینی به معنایی خوداتکایی باشد، سوابق این کارآفرین به خوبی بیانگر این مهم است. اگر کارآفرینی را در مفهوم اشتغالزایی تعبیر کنیم، ایدههایی که وی تاکنون اجرایی کرده برای بیش از ۱۳۰ نفر شغل مستقیم ایجاد کرده است. کارآفرینی اگر به معنای نوآوری باشد تقریبا تمامی ایدههای اجرایی شده وی در نوع خود بینظیرند. کارآفرینی اگر به مفهوم ارزشآفرینی نیز باشد با نگاهی گذرا به ایدههای وی به خوبی این مفهوم به ذهن متبادر میشود.
رضایی عارف که در روستای «همه کسی» بخش بهار استان همدان به دنیا آمده، فعل توانستن را از همان کودکی به خوبی صرف کرده است. این کارآفرین اگرچه تا سوم راهنمایی بیشتر ادامه تحصیل نداده اما تاکنون موفق شده ۶ ایده از ایدههای خود را به منصه ظهور برساند و از این رهگذر برای بخشی از کارجویان منطقه شغل ایجاد کند.
اولین کسب و کاری که راهاندازی کردید چه بود و به طور کلی چه مسیری را طی کردید تا به صورت تخصصی و حرفهای وارد عرصه کارآفرینی شدید؟
به طور کلی تلاش را از پدرم و پسانداز را از مادرم آموختم. پدرم از مغازهداران روستای محل تولدم بود و به تبع من نیز از همان کودکی با مقوله کسب و کار و کاسبی بیگانه نبودم. اولین باری که تصمیم گرفتم درآمدی برای خودم داشته باشم تخمه آفتابگردان تولیدی خودمان را با تشویق مادرم در روستایمان فروختم. درآمد این کار برایم بسیار لذت بخش بود، به همین دلیل آن را به فروش دیگر محصولات کشاورزی تسری دادم و به نوعی به این کار عادت کردم.
از همان ابتدا احساسی در من وجود داشت که من را برای انجام کارهای جدید ترغیب میکرد. نگاهم به اطراف و مسایل تقریباً متفاوت با دیگران بود. به خاطر دارم سال ۶۰ یا ۶۱ بود که برای دیدار با برخی از بستگانم به تهران آمدیم و در این شهر بود که برای اولین بار «آتاری» بچهگانه را دیدم و به ذهنم خطور کرد که با استفاده از این وسیله در روستا به درآمدزایی بپردازم، به همین دلیل به محض بازگشت از تهران یک دستگاه از آن را به مبلغ ۵۰۰ تومان ظرف ۴۸ ساعت اجاره کردم و طی این مدت با گرفتن مبلغی از بچههای روستا به آنها اجازه بازی میدادم و از این طریق ظرف ۴۸ ساعت ۸۰۰ تومان درآمد داشتم. این کار را آنقدر ادامه دادم تا یک دستگاه «آتاری» خریدم و پس از آن یک دستگاه دیگر خریدم و این کار را ادامه دادم تا به بازیهای کامپیوتری رسیدم و در نهایت یک مغازه مخصوص بازیهایی از این دست راهاندازی کردم.
یکی از خصایص من برنامهریزی براساس نیاز بازار است و این خصیصه را از همان کودکی داشتم. یادم هست در دوران جنگ با اجاره وسایل نمایش فیلم، اقدام به نمایش فیلمهای رزمی و جنگی در روستا میکردم و از این راه نیز برای خودم درآمدی داشتم. به نوعی یک سینمای روستایی تاسیس کرده بودم.به همین ترتیب دوران کودکیم طی شد و از هر فرصتی برای کسب یک درآمد حلال استفاده میکردم.
از چه زمانی به صورت تخصصی وارد عرصه کارآفرینی شدید و اولین ایدهای که اجرایی کردید چه بود؟
اولین زمینهای که احساس کردم پتانسیل کار را در آن دارم کشاورزی بود. من از بچگی با این مساله آشنا بودم. در روستای ما آب کشاورزی محدود بود و ارزش فراوانی داشت و من به خوبی این مساله را درک میکردم به همین دلیل سعی کردم برای معضل کم آبی چارهای بیندیشم. به آبیاری و کشاورزی سنتی اعتقاد نداشتم به همین دلیل سعی کردم در مزرعه پدریم کشاورزی نوین و آبیاری بارانی و قطرهای را اجرا کنم. آزمون و خطای زیاد داشتم اما در نهایت موفق شدم. پیش اجرای این طرح ما محدودیت آب داشتیم اما با اجرای آن آب اضافه هم داشتیم. نوآوری طرح من و به طور کلی فرقی که این طرح با دیگر طرحهای همنوع خود دارد عدم استفاده از برق، موتور و به طور کلی انرژی در آن است. تنها با استفاده از “اختلاف سطح” موفق شدم این کار را انجام دهم. در باغ میوه هفت هکتاری من در حال حاضر شما هرجا فلکه آب را باز کنید آب تا ۶ متر فوران میکند. در حالی که هیچ برق و انرژی به کار نبردهام.
در کنار آبیاری بارانی که به منظور آبیاری یونجه کاشته شده در مزرعه به کار میرود برای آبیاری درختان باغ نیز آبیاری قطرهای را به کار گرفتم. به این ترتیب اولین شغل من در حوزه کشاورزی به صورت تخصصی رقم خورد.
بسیار عالی بود. اگر موافق باشید به دومین شغل و ایده نوآورانه شما بپردازیم.
دومین شغل من پرورش ماهی و فروش آن به شکل کاملاً نوآورانه بود. برای ورود به این حرفه نیاز به علم یا تجربه داشتم و من تجربه آن را داشتم. پرورش ماهی به شکل سنتی و مانند دیگر مراکز پرورش دهنده انجام میشود اما برای فروش آن ما یک طرح نو به اجرا گذاشتیم. برای این کار یک آکواریوم متحرک خاص با به کارگیری برخی وسایل اختراعی خودم بر پشت ماشین نیسان سوار کردم و از این طریق مردم ماهی زنده را درب منزل خود تحویل میگیرند. برای اینکه یک قدم از رقیب جلو باشیم همواره برای بهبود کار یکسری ایده در ذهنم دارم که اگر کارم کپی شد بتوانم آن را ارتقا دهم.
ایده نوآورانه سومتان چه بود و در چه مرحلهای است؟
ایده بعدی که به ذهنم رسید در بحث معدن بود. من در روستای محل تولدم یک معدن کشف کردم و پروانه اکتشاف، گواهی کشف و پروانه بهرهبرداری آن را نیز گرفتم. آنچه از این معدن استخراج میشود، «تالک» نام دارد که برای ساخت ماده اولیه ایزوگام به کار میرود. همچنین به دنبال راهاندازی یک کارخانه در این محل هستم تا از این طریق ارزش افزوده بالا ایجاد کنم. ارزش افزوده بالا باعث توسعه اشتغال در منطقه نیز میشود. در حال نهایی کردن راهاندازی این کارخانه هستم و امیدوارم به زودی کار احداث آن آغاز شود.
ما هم امیدواریم این کارخانه به زودی احداث شود و بخشی از معضل بیکاری منطقه از این طریق حل شود، در صورت امکان به تشریح شغل چهارم خود بپردازید.
ایده چهارمی که اقدام به اجرایی کردن آن کردم بسیار جالب است و براساس یک تهدید بزرگ شکل گرفت. عصر تاسوعای سال ۸۲ در یکی از شهرستانهای جنوبی کشور کیف من به سرقت رفت که در آن تقریباً تمامی مدارک شناساییام به همراه مبلغی پول وجود داشت.
زمانی که برای گرفتن المثنی اقدام کردم متوجه شدم این مشکل بزرگتر از آن چیزی است که فکر میکردم. متوجه شدم افرادی که مدارکشان گم شده و یا به سرقت رفته، برای پیدا کردن مدارک خود حاضرند در صورتی که خدمات به آنها ارایه شود این خدمات را بخرند و علاوه بر اجر معنوی، بازار خوبی در این زمینه وجود دارد. بنابراین تصمیم گرفتم با راهاندازی یک کسب و کار در این حوزه کاری کنم که کسانی که مدارکشان به هر دلیل مفقود میشود برای پیدا کردن آنها بتوانند راحتتر عمل کنند. اولین ضرورت برای اینکه کار را به صورت الکترونیک در این حوزه پیش ببرم تولید یک نرمافزار خاص بود، من این نرمافزار را تولید و در شورای عالی انفورماتیک کشور به ثبت رساندم و برای کسب مجوزهای لازم اقدام کردم. تقریباً از سال ۸۳ بود که برای کسب مجوزهای مورد نیاز اقدام کردم. در ادامه با سازمانها و نهادهای مرتبط با این قضیه مانند تاکسیرانی، اتوبوسرانی، مترو و به خصوص شرکت پست رایزنی و در نهایت به توافقات مهمی دست پیدا کردم. شرکت پست از جمله سازمانهایی بود که همکاری بسیار خوبی برای ساماندهی این موضوع با بنده داشت. این سازمان با بررسی پیشنهادات بنده، آنها را قبول و طی قراردادی رسماً همکاری ما آغاز شد. در ماه اول فعالیت تنها ۴ مشتری داشتیم، به مرور کار خود را گسترش دادیم و نتیجه این شد که امروز تعداد شعبات ما به بیش از ۵۰ شعبه در سراسر کشور رسیده است و روزانه بیش از ۳ هزار مراجعه کننده داریم .
سیستم کار در شرکت «جوینده و یابنده راهگشا» بسیار ساده و در عین حال تخصصی است. هر کسی که مدارکش گم شده باشد برحسب نوشته پشت آن وطبق یک عادت قدیمی به پست مراجعه میکند پس از مراجعه این فرد به پست، براساس تعاملاتی که ما با این شرکت ایجاد کردهایم روند جست و جو براساس یک سیستم مشخص پیگیری و انجام میشود و طی آن مدارک فرد در هر نقطهای از کشور که پیدا شود به وی اطلاع داده میشود. هزینهای که ما برای پیدا کردن هر مدرک میگیریم تنها ۲ هزار تومان است که نسبت به خدمتی که ارایه میدهیم، رقم بسیار ناچیزیست. این طرح تاکنون بسیار مورد اقبال مردم واقع شده و مانع رفت و آمدهای مکرر آنها شده است. ضمن اینکه برای ۹۲ نفر نیز اشتغال ایجاد کرده است. در حقیقت من از یک تهدید، فرصت ساختم. به این معنی که کیفم را دزدیدند و من از این بستر برای کارآفرینی استفاده کردم.
برنامه توسعهای برای این ایده و طرح خود دارید؟
بله اتفاقاً در همین راستا قراردادی با شرکت پست امضا کردهایم که براساس آن خدمات شرکت «جوینده و یابنده راهگشا» در ۱۸ هزار دفتر پیشخوان دولت و تمامی دفاتر پستی نیز عرضه خواهد شد. در همین ارتباط بیمه اسناد و مدارک را شکل دادهایم که براساس آن افراد میتوانند با مراجعه به شرکت بیمه سینا مدارک خود را بیمه کنند و در صورت از بین رفتن آنها به هر دلیلی، ما به نیابت از فردی که مدارکش از بین رفته بحث جست و جو و یا گرفتن المثنای آنان را انجام میدهیم. به زودی نیز بحث جست و جوی انسانهای گمشده را در دستور کار خواهیم داشت. همچنین قصد داریم با همکاری شرکت پست جشنواره امانتداران را برگزار کنیم و در آن از کسانی که در هر موقعیت و شغلی، کمک میکنند به بازگرداندن اشیاء یا مدارک گمشده افراد، تقدیر خواهیم کرد . با اجرای این جشنواره به دنبال این هستیم در این زمینه الگوسازی داشته باشیم.
با برنامههایی که در دست اقدام داریم و براساس یک طرح ملی به زودی معمای گم شدن را در کشور حل خواهیم کرد. دیگر کسی لازم نیست برای پیدا کردن مدارک خود به دنبال آنها بگردد. سیستم این طرح در حال چیدن و با همکاری شرکت پست قرارداد آن در حال نهایی شدن است.
اگر موافق باشید به پنجمین شغل و ایده نوآورانه شما بپردازیم.
پنجمین شغل من نوشتن عجیبترین و بزرگترین کتاب دنیا بود. این کتاب «گردشگری در همدان، ایران و جهان» نام دارد که زحمت زیادی برای گردآوری مطالب و نوشتن آن کشیدم تا در نهایت ۶ خرداد ماه سال گذشته توسط خانم دکتر فراهانی مشاور وزیرکار رونمایی شد.
این کتاب۷۰۰ ورق دارد که دور یک شیرازه به شکل دایره نصب شده است. هر ورق این کتاب ۱۲۰ در ۸۵ سانتیمتر طول و عرض دارد. این دایرهالمعارف بزرگ به شکلی تنظیم و تدوین شده است که مطالب هر ورق متمایز از ورق قبل و بعد از خود است. هر ورق به معرفی یکی از مشاهیر همدان، ایران و جهان به همراه عکس آن فرد میپردازد. ۱۰۰ ورق از این کتاب به معرفی مشاهیر استان همدان، ۳۰۰ ورق به معرفی مشاهیر ایران و ۳۰۰ ورق نیر به معرفی مشاهیر جهان میپردازد. جنس ورقهای این کتاب از کاغذ و به صورت MDF است که مطالب آن با لیزر و با حساسیت یک صدم میلیمتر سوزانده شده است. در داخل محیط دایرهای شکل کتاب نیز که ۱۰۰متر قطر دارد ۲۵ غرفه شامل رستوران، سوپرمارکت، صنایع دستی و…. چیده میشود و در وسط آن نیز یک سینما قرار دارد. این کتاب تاکنون یک بار در شهر همدان و یک بار در غار علیصدر به نمایش درآمده است و به زودی نیز در تهران یا شیراز به نمایش درخواهد آمد. این کتاب تاکنون برای ۳۰ نفر شغل ایجاد کرده است.
در صورت امکان شغل ششم خود را نیز مختصراً معرفی کنید.
شغل ششم من یک پروژه فرهنگی به نام «قاصدک شادی» است. در این پروژه کتاب به شکل نوآورانهای به روستاها برده میشود. کتابها مرتبط با امور روستا و یا کودکانه یا دینی هستند که به شکل خاصی به اهالی روستاها ارایه میشوند.
هدفم از این کار توسعه مباحث فرهنگی در روستاها و اشتغالزایی از این رهگذر است. این کار مراحل اولیه خود را میگذراند و به زودی مرحله توسعهای آن آغاز میشود.
بهترین و بدترین خاطرهای که در دوره کارآفرینی خود داشتهاید، چه بوده است؟
بهترین خاطرهام تماسی بود که یک نفر با موبایل خود از روبهروی خانه خدا با من داشت و به خاطر تلاشهایی که در پیدا کردن مدارکش انجام داده بودم از من تشکر میکرد. پیدا کردن مدارک وی باعث شد در زمان موعود به زیارت خانه خدا برود. بدترین خاطرهام نیز قولهای عمل نشده برخی از مسوولان است که به نوعی کارآفرینان را دنبال نخود سیاه میفرستند. یکی دیگر از خاطرات بد من مربوط به یک دستاورد بزرگ در سال ۸۷ در رابطه با صرفهجویی در مصرف آب بود که به محض اینکه خبرش در روزنامه چاپ شد از یک کشور خارجی از من دعوت شد این پروژه را در آن کشور اجرا کنم، چند روز پس از آن نیز از ایران آمدند و این درخواست را از من داشتند، من به کشور خارجی جواب رد دادم اما در داخل نیز هنوز که هنوزه به یک پروژه پایلوت هم ختم نشده است.
و در آخر توصیه شما به کارآفرینان.
توصیه میکنم اولین کاری که میکنند بازار را بشناسند و براساس نیاز بازار اقدام کنند. توصیه جدی دیگر من به کارآفرینان و کسانی که قصد دارند وارد این عرصه شوند این است که همواره یک دفترچه جیبی برای ثبت ایدهها و افکار نوآورانهای که به ذهنشان خطور میکند همراه داشته باشند. با ثبت یک ایده در این دفترچه در حقیقت شما یک قطعه از یک پازل را به دست آوردهاید که شما را برای به دست آوردن قطعه دیگر راهنمایی میکند، این ایده در حقیقت شما را برای دستیابی به یک ایده اجرایی سوق میدهد. این را هم بگویم، قرار نیست که پازل شما در یک دوره زمانی مشخص تکمیل شود گاهی این زمان ۳ ماه و گاهی ۳ سال و یا بیشتر به طور میکشد.
به نقل از سایت http://banki.ir