پولدار شو (pooldarsho.ir):
نام: آقای ارجمند
شرکت: پائیزان
نام محصول: دستمال کاغذی پالیز
تحصیلات: دیپلم
پدرم کارمند حسابداری وزارت بهداشت بود ومادرم خانه دار و به دلیل اینکه پدرم کارمند بود از طفولیت دوست داشتم که کارمند باشم.
از سال ۷۳ یک کارخانه متروکه ای که چندین کارخانه داشت که بعد از انقلاب کارخانه هایشان متروکه شده بود و فعال نبود این کارخانه ها در ورامین، کاشمر، قم و همدان قرار داشتند.
صاحب کارخانه شخصی به نام آقای عبدالله مسلحی که کارخانه ایشان را خریداری کردیم کارخانه اش غیرفعال بود و تأسیس آن به سال ۱۳۵۶ برمی گشت که بعد از انقلاب چند سالی کار می کرد و بعد به بحران جنگ و واردات مواد اولیه بر خورد و دیگر نتوانست کار کند و کارخانه تقریباَ تعطیل شد. از سال ۷۳ که ما این کارخانه را خریدیم آن را باز سازی و نو سازی کرده و با یک محدودیت تکنولوژی شروع به تولید کردیم، به تدریج از سال ۷۳ تا الان که سال۸۰ است هر ساله در کارخانه خود بنایی را ایجاد کردیم، و ماشین هایی را نصب کردیم که امروز قادریم کالایی را تولید کنیم که دیگران قادر به تولید آن نیستند به عنوان نمونه جدای از فرم وشکل بسته بندی که یک تغییراتی در اشکال بسته بندی دادیم مثل محصول توپ و ستاره یا ذوزنقه محصولات دیگری مانند دستمال ویژه ی سرما خوردگی داریم و امروزه ما دستمال کاغذی را با چاپ تک رنگ می زنیم. داخل جعبه با همان طرح خود جعبه بیرون می آید مثلاَ اگر دستمال توپی، یک طرح چهار رنگ است کاغذ داخل آن هم با همین طرح بیرون می آید. در برنامه های آینده، سیستم لمین بوتینگ را داریم که در ایران برای اولین بار ملحفه و سفره یک بار مصرف می زند که یک طرف آن پلی اتیلن است و طرف دیگر کا غذ تیشو با چاپهای متنوع و همچنین دستمالهای معطر و خوراکی مثل اسانس سیب وهلو. . .
در کار هایم با شکست روبرو شدم ولی به هر حال اعتقاد من این است که اگر شکست هم داشتیم این شکست ها باعث شده که تجربیات ما اضافه شود یعنی وقتی ما شکست خوردیم فهمیدیم که حتماَ راهکاری که انتخاب کردیم اشتباه بوده و باید از راه دیگری برویم.
ایده هارا ما در مسافرت هایی که به جاهای مختلف دنیا داریم بدست می آوریم ما سعی می کنیم هرکسی هر کار خوبی را که انجام می دهد یاد بگیریم، و در هر مملکتی امکاناتی برتر وجود داشته باشد آنرا در مملکتمان بیاوریم تا مردم ما نیز از آن استفاده کنند.
منابع مالی ما خیلی محدود بود از این رو به سمت مردم رفتیم و حرفها و خواسته هایشان را گوش دادیم چنانچه اگر شما در یک محیط بسته باشید و دائماَ با کسانی که همه کار شناس هستند صحبت کنید هیچ وقت یک کسب و کار موفق نخواهید داشت این مردم هستند که بازار را می شناسند پس باید ابتدا خواسته های آنها را ترتیب اثر داد، که من فکر می کنم ما این کار را کردیم و به حرفهای مردم گوش دادیم و دیدیم که چقدر نسبت به چنین وسایلی احساس نیاز می کنند و ریسک آن هم در این بود که منابع مالی ما محدود بود و بازار خیلی شناخته شده نبود، احتیاجات بازار بر اساس گمان وشمّ خودمان بود که چنین تصوری داشتیم که خوب جواب داد و وقتی اجناس را وارد بازار کردیم، دیدیم که حتی اگر گمان ما ۵۰ بود بیش از ۹۰ % چنین بازاری وجود داشت چنانچه بعد از مدتی درخواسهای زیادی از شهرهای دیگر برای تولیداتمان داشتیم که ما این بازارها را شناسایی نکرده بودیم.
پرسنل ما کاملاَ آموزش دیده بودند و حتی امکاناتی را نیز برای خریداران در نظر گرفته بودیم که در ایران کمتر دیده می شود مثل لباسهایی که استفاده شده بود یا به هر علتی رنگ عوض کرده بود بدون چون و چرا پس گرفته می شد.
در صنعت ما رقابت روی قیمت است و کسی روی کیفیت کار نمی کند. وجه تمایز ما هم با دیگران در این است که ما بیش ۳۰ مدل دستمال داریم با قیمتهای و کیفیتهای متفاوت. البته ما می توانیم ارزان قیمت بزنیم ولی اعتقادم بر این است که اگر مشتری ارزان پول بدهد کالا را بد مصرف می کند.
به نقل از سایت دکتر شعاری