بی بی ابیلیتا یک شرکت چندرسانه ای است که ماموریت خود را حفظ فرهنگ احترام و ارتباط نسل جوان با پدربزرگ و مادربزرگ ها به عنوان بزرگترهای خانواده قرار داده است. این شرکت از طریق طراحی، تولید و توزیع عروسک های پولیشی، کتاب های موزیکال و DVD اهداف و چشم اندازهای خود را دنبال می کند.
عمده ترین تولید این شرکت را عروسک های پولیشی دختر و پسر در کنار پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل می دهد. سودآوری خط تولید این شرکت با افزایش رشد جمعیت آمریکایی های اسپانیایی تبار به طور چشمگیر افزایش یافته است و علاوه بر آمریکا در مکزیک و دیگر کشورهای آمریکای لاتین نیز با استقبال مردم مواجه شده است.
بی بی ابیلیتا محصولات خود را به شکل عمده در اختیار شرکت های walmart ، toysrus و target می گذارد تا با استفاده از شبکه توزیع گسترده آنها در آمریکا و آمریکای لاتین محصولات خود را با قیمت رقابتی تر به دست مشتریان برساند.
در ادامه شما را به مطالعه گفت و گویی با کارول فنستر مدیرعامل و بنیانگذار این شرکت دعوت می کنیم
وی به ما می گوید چگونه با مهارت های خود توانسته است موانع و مخالفت های مسیر را پشت سر بگذارد و به عنوان یک بانوی کارآفرین در حوزه اسباب بازی، سودآوری بالایی داشته باشد .
آیا فکر می کردید زمانی وارد کار تولید اسباب بازی شوید؟
من مددکار اجتماعی آموزش و پرورش بودم و با وجودی که به طور گسترده ای با کودکان و خانواده آنها کار کردم، هرگز فکرش را هم نمی کردم که وارد تولید اسباب بازی شوم.
ایده تولید این اسباب بازی ها چگونه به ذهنتان رسید؟
وقتی همراه دخترم به سفری که از طرف دبیرستانش برنامه ریزی شده بود رفتم، فرصتی فراهم شد تا با معلم او گفت و گوی دوستانه ای داشته باشم. وقتی او از آرزوی دیرینه خود درباره توجه به مفهوم خانواده و حفظ ارزش های آن گفت، با خودم فکر کردم چقدر جای عروسکها و کتاب هایی که روی این حوزه تمرکز داشته باشد خالی است. سرانجام با همکاری همین معلم که شریک تجاری من شد شروع به تولید عروسک هایی نمودیم که کارکردهای مورد نظر ما را داشته باشد.
چقدر طول کشید تا این ایده عملی شود؟
پروسه تولید این اسباب بازی تقریبا طولانی بود. ایده اولیه آن در آوریل ۲۰۰۴ در ذهنم شکل گرفت و در جولای طرح های ابتدایی توسط جولی کشیده شد و در نهایت در می ۲۰۰۵ اولین نمونه آن فروخته شد.
شما تولید خود را با چه سرمایه ای آغاز کردید؟
سرمایه اولیه ما ۴۰ هزار دلار بود که بیشتر آن صرف وکیل و خریداری تجهیزات اولیه شد.
چگونه سرمایه خود را افزایش دادید و این کار چقدر زمان برد؟
ما برای افزایش سرمایه مورد نیازمان چاره ای نداشتیم جز اینکه پیش دوستان و خانواده خود برویم و از آنها بخواهیم برای تولید انبوه این عروسک ها سرمایه گذاری کنند. خوشبختانه ما در خانواده ای بزرگ شده بودیم که مفهوم حمایت و پشتیبانی را درک می کردند اما با این وجود جلب همکاری و حمایت آنها کار سختی بود و مدتی طول کشید.
آیا برایتان پیش آمده که گاهی از هزینه هایی که برای کارتان انجام داده باشید، ناراحت و پشیمان شوید؟
تاسف خوردن و پشیمانی برای من معنی ندارد، به نظرم، هر کاری که انجام داده ام صرف نظر از نتیجه آن، برایم درسی داشته است. ما سرمایه اولیه خود را هوشمندانه هزینه کردیم. اما سرمایه اصلی ما زمان و انرژی خودمان بود. ما موقعیت و جایگاه شغلی مشخصی نداشتیم بنابراین به سرعت یک شرکت خصوصی راه اندازی کردیم. اگر می خواستیم مدت زیادی را برای راه اندازی یک شرکت ایده آل صرف کنیم مثل بسیاری از استارت آپ های دیگر شکست می خوردیم.
بهترین مشاوره شغلی خود را از چه کسی دریافت کردید؟
مدیرعامل یک شرکت تولیدی دوچرخه که در کار خود فرد بسیار موفقی بود یکی از بهترین مربیان من بود. او به من می گفت:
” برای به ثمر رساندن کارت از این به بعد باید بتوانی سالها با استرس بالا کار کنی و در شرایط سخت هم بهترین نتایج را به دست آوری وگرنه هیچ وقت به موفقیت نمی رسی.”
مادرم هم همیشه به من یادآوری می کرد:
“در تولید اسباب بازی برای کودکان بیشتر از هر کسب و کار دیگری همیشه حق با مشتری است.”
بدترین نصیحتی که شنیدید چه بود؟
وقتی من تازه می خواستم شرکت را تاسیس کنم مدیر یکی از شرکت های تولید اسباب بازی به من گفت:
” اصلا وارد تولید اسباب بازی نشو چون با رقابت سختی که در این کار وجود دارد تو حتما شکست می خوری و هر چیزی که تولید کنی با مقاومت بازار مواجه می شود.” ولی برخلاف گفته او، اکنون عروسک ها، کتاب ها و انیمیشن های ما در سراسر کشور به راحتی توزیع می شود. کارشناسان زیادی به من گفتند که عروسک های پولیشی مادربزرگ و پدربزرگ را تولید نکن، چون هیچ کس آنها را نمی خرد، در حالی که این گفته واقعا اشتباه بود و این عروسک ها به رغم پیش بینی های برخی از کارشناسان فروش خوبی دارد.
مهمترین موانعی که با غلبه بر آنها به موفقیت رسیدید چه بود و شما چگونه آن را پشت سر گذاشتید؟
از آنجا که من هیچ تجربه مستقیمی درباره صنعت اسباب بازی نداشتم به سرعت اطلاعات مورد نیازم را از منابع مختلف کسب کردم. مهارت من در استفاده ازشبکه های اجتماعی و ارزیابی روانی جامعه به من کمک کرد تا عدم تخصص در تولید اسباب بازی را جبران کنم. پس از این مرحله بزرگ ترین مانع من کمبود نیروی انسانی بود که توانستم ظرف مدت کوتاهی یک تیم بزرگ را دور هم جمع کنم. مانع دیگری که به آن غلبه کردیم تفکر و درک خودمان بود، ما فکر می کردیم آنقدر کوچک هستیم که قادر به پاسخگویی به نیازهای مشتریانمان نخواهیم بود.
این مسئله را نیز با به دست آوردن گواهی نامه WBENC ( کسب و کارهای ملی شرکت های زنان) حل کردیم و به عنوان مدیران زن یک شرکت تجاری توانستیم به منبع سرشاری از اسامی، تلفن های لازم و ضروری دست پیدا کنیم، که در حالت عادی هرگز نمی توانستیم به این اطلاعات دسترسی پیدا کنیم. اما در تمام مدتی که با مشکلات دسته و پنجه نرم می کردیم در حال رشد، یادگیری و کسب صلاحیت های لازم برای اداره شرکت خودمان بودیم. همین مسئله هم به ما انرژی مضاعفی برای کار می داد.
چه مدت طول کشید تا به فروش قابل قبول یا بالایی دست پیدا کنید؟
تقریبا دو سال طول کشید تا در کارمان جا بیافتیم. درآمد خالص سال دوم ما رقمی معادل یک میلیون دلار بود که تقریبا ۱۱ برابردرآمد سال اول مان بود.
وقتی وارد کار تولید اسباب بازی شدید کدام قسمت این صنعت شما را شگفت زده کرد؟
من از اینکه شادابی و رضایت شغلی بالا در میان قدیمی های این صنعت وجود ندارد تعجب کردم. فکر می کنم باید ” جو سنگین” موجود در این صنعت شکسته شود. به هر حال در هر صنعتی برخی متضرر می شوند و برخی سود می کنند. اما این فراز و فرود ها نباید روحیه افراد را تحت تاثیر قرار دهد.
محصولات شما چه تاثیری روی کودکان می گذارد؟
ما می خواهیم احساس احترام و تعلق خاطر به بزرگ تر ها را به عنوان یک اصل به کودکان آموزش دهیم. از طرف دیگر امیدواریم با ورود عروسک های پدربزرگ و مادربزرگ به خانواده ها، نقش مهمی که آنها در انتقال فرهنگ و آداب و رسوم به کودکان دارند زنده نگه داشته شود.
در آینده تولیدات اسباب بازی به چه سمتی خواهد رفت؟
این مسئله برای من کاملا روشن نیست. اما فکر می کنم ما به ترکیب اسباب بازی های سنتی با نوآوری و تکنولوژی احتیاج داریم تا پیوند بچه ها با گذشته و هویت شان قطع نشود.
تحمل چه مسائلی باعث شد امروز صاحب کسب و کار خودتان شوید؟
پدر من در دهه ۶۰ عمده فروشی مواد غذایی داشت و با عمده فروشان بزرگ و قدرت مندی رقابت می کرد.
من شاهد تلاش شبانه روزی او برای حفظ کارش بودم. وقتی تولید اسباب بازی را شروع کردم، من هم همان رقابت سنگین و نفس گیر را احساس کردم اما من برای رقابت بهتر تنها دنبال کار بیشتر نیستم، فکر می کنم راه های دیگری هم برای رقابت سازنده وجود دارد. بنابراین برای باقی ماندن در بازار و پایان این داستان نتیجه بهتری را دنبال می کنم.
نا امید کننده ترین موردی را که به عنوان یک کارآفرین با آن برخورد کرده اید چه خاطره ای بوده؟
یکی از بدترین تجربیات هر کارآفرینی به زمانی برمی گردد که او روی ارائه طرحی زمان و انرژی زیادی بگذارد و در نهایت، حاصل کار و زحمت او به راحتی زیر سوال برده شود و رد شود، اما یک فرد موفق در مواجهه با این برخوردها تنها روی نتیجه گرفتن تمرکز می کند و در صورت لزوم برای بهبود طرح و ایده خود دوباره کار را از ابتدا شروع می کند.
اگر دوباره شروع می کردید چه کارهایی را به شکل متفاوتی انجام می دادید؟
اگر این اتفاق می افتاد خیلی خوب بود و قطعا با دانسته های امروزم برخی از کارها را به شکل بهتری انجام می دادم اما به هر صورت می خواستم به همین جایی که امروز هستم برسم و دنبال هدف دیگری نمی رفتم.
توصیه شما به کسانی که می خواهند تازه وارد بازار اسباب بازی شوندچیست؟
شناخت درستی نسبت به خلا های بازار به دست آورند و ارزش انحصاری محصولی که می خواهند برای مشتریان به ارمغان آورند را به طور شفاف مشخص کنند و مطمئن شوند که می توانند محصولشان را به همان خوبی که ایده پردازی می کنند، تولید نمایند.
منبع: https://www.toyinfo.ir