سوالی که جوانان هر روز و هر شب از خود میپرسند این است که چگونه پولدار شویم؟ و اشتباهی که بیشتر ما دچارش میشویم این است که فکر میکنیم ایده خوب است که افراد را پولدار میکند. در حالی که عادات و ذهنیت یک نفر است که میتواند هر ایدهای را به موفقیت تبدیل کند. تا وقتی برای کسی کار میکنید بدانید موفقیت و پولدار شدن غیرممکن است. نمیتوان هم امنیت مالی و آب باریکه مطمئن داشت و هم پولدار شد.
به همین دلیل است که کارآفرینان مشتاق آسیب پذیری، بالا و پایین های احساسی، و خطر شکست هستند. کارآفرینان دوست دارند با شرایط خود موفق شوند، و اجازه نمیدهند یک نفر دیگر برای موفقیتشان سقف بگذارد.
۱. آنها انتخاب نمیکنند… انتخاب خلق میکنند.
بیشتر افراد عادت دارند بین گزینه ۱ و گزینه ۲ یکی را انتخاب کنند. افرادی که در مسیر پولدار شدن قرار میگیرند نگاهی گذرا به گزینه های ۱ و ۲ میکنند و در آخر گزینه ۳ را برای خود خلق میکنند.
به قول سرمایه گذار معروف، جان برگاستون، «هر بار که میخواهید تصمیم مهمی بگیرید، دو مسیر پیش رو دارید. یا اینکه انتخابهای موجود را بررسی کنید و بهترین را برگزینید و مطابق با نیازهایتان تغییرش دهید. یا اینکه مثل یک کارآفرین واقعی عمل کنید: ببینید بهترین گزینهای که به فکر میرسد چیست، و سپس آن را ایجاد کنید.»
به همین دلیل است که کارآفرینان اغلب چیزی را عملی میکنند که برای دیگران غیرقابل تصور است. چون برای کارآفرینان، غیرقابل تصور معنایی متفاوت از مردم عادی دارد.
۲. صدای درونیشان از هر صدای دیگری بلندتر است.
دیگران ممکن است به آنها شک داشته باشند. دیگران ممکن است انتقاد کنند. دیگران ممکن است قضاوتشان کنند و دستکم بگیرندشان. دیگران ممکن در دلشان ترس بیندازند.
اگر در فکر پولدار شدن هستی، به هیچ یک از این صداها نباید اهمیت دهی. کارآفرینان موفق به تمامی نظرها صرفاً به چشم داده نگاه میکنند: نه درست، نه غلط و میان این دادهها میگردند و آنهایی را که مفید است جدا میکنند. چرا؟ چون اگر پولدار شدن هدفتان است، با وجود احترامی که به نظر دیگران میگذارید، باید به ایده های خود، توانمندیهای خود و اراده و پیشتکار خود ایمان داشته باشید، و نه هیچ کس دیگر.
۳. باور دارند چگونه بازی کردن از برد و باخت مهمتر است
اگر واقعاً هدفتان پولدار شدن است، باید برایتان مهمتر این باشد که با شرایط خودتان شکست بخورید تا اینکه با شرایط یکی دیگر موفق شوید. کارآفرینان موفق ترجیح میدهند تلاش کنند تا آینده دلخواه خود را بسازند، تا اینکه آینده شان را در دستان کس دیگری قرار دهند.
درست! کیست که از بردن خوشش نیاید؟ اما برای پولدار شدن باید قوانین را تغییر داد، زمین بازی را از نو ایجاد کرد و بازی ای را کرد که شما می خواهید بازی کنید. چون بردن بازی به روش زوری دیگران چیزی کم از باختن ندارد.
۴. از موفقیت به واسطه دیگران لذت میبرند.
استعداد قطعاً مهم است، اما توانایی کار گروهی، کنار گذاشتن منم منم و فداکاری در مواقع لزوم تنها راه موفقیت یک تیم است. و این روحیه فقط و فقط میتواند از بالا وارد گروه شود.
به همین دلیل است که کارآفرینان موفق بیشتر به افراد توجه دارند تا جایگاهها، به تیم تا به سلسله مراتب، و از همه مهمتر به یافتن شادمانی و موفقیت به واسطه شادمانی و موفقیت دیگران.
۴. به انضباط بیرونی نیازی ندارند.
لازم نیست کسی نظم را به آنها القا کند، چون بی صبرانه دلشان میخواهد کارهایی را که باید، انجام دهند. هدف و رویا دارند و میدانند انجام هر یک از وظایفشان آنها را یک قدم به آن اهداف نزدیکتر میکند.
برای همین، افرادی که در مسیر پولدار شدن هستند از انجام تکراری ترین وظایف هم لذت میبرند. وقتی رابطه میان کاری که انجام میدهید و هدفی که میخواهید به آن برسید روشن و مشخص باشد، کار دیگر فقط کار نیست. کار به فعالیتی هیجانانگیز و ارضاکننده تبدیل میشود. کار، وقتی معنا پیدا کند، همان زندگی است.
۵. نمیخواهند صرفاً مهارتی کسب کنند و سپس زندگی تکراری ای داشته باشند.
بعضی از آدمها کار میکنند تا مهارت یا جایگاهی به دست آورند تا بتوانند در قبال توانمندیها و دانش خود آسایش داشته باشند. این افراد زحمت زیادی کشیدهاند و راضی هستند. (که اصلاً چیزی بدی نیست. تعریف هر کس از موفقیت با دیگری فرق میکند).
اما افرادی که در مسیر پولدار شدن قدم میگذارند، از احساس رضایتی که یادگیری مهارت به دنبال دارد بیزارند. آنها از آسایشی که به دنبال هر دستاورد میآید بیزارند. آنها به مهارتهای کسبشده به چشم پایهای برای یادگیری مهارتهای بعدی نگاه میکنند. دستاوردها در نگاه آنها بستری برای دستاوردهای بعدی است.لب کلام، آنها تلاش میکنند تا باز هم تلاش کنند. در آینه نگاه میکنند و با خود میگویند: «خیلی خب… تازگی برام چی کار کردی؟» و از در بیرون میروند تا بیشتر تلاش کنند.
۶. طرفدار بقیه آدمهای موفق هستند.
ذات کار کردن در یک شرکت و برای دیگران با پولدار شدن منافات دارد. چون موفقیت یک نفر اغلب به قیمت موفقیت دیگران تمام میشود. اگر شما ترفیع بگیرید، یعنی یک نفر دیگری هست که ترفیع نمیگیرد. اگر فرصتی برای شما پیش بیاید، یعنی یک نفر دیگر از آن فرصت محروم میشود.
برای همین اگر در یک شرکت کار میکنید، ناراحت نشدن از موفقیت دیگران قدرت نفس خیلی بالایی میطلبد. خیلی کار سختی است که از موفقیت همکارتان خوشحال شوید، وقتی برای موفقیت او خودتان از آن موفقیت محروم شدهاید. کارآفرینان از موفقیت دیگر کارآفرینان به وجد میآیند و از اینکه میبینند خلاقیت و زحمات یک نفر جواب داده است، انرژی میگیرند.
۷. آغازگر هستند.
ما همگی دوست داریم احساس تعلق کنیم و خود را عضوی از یک گروه بدانیم، برای همین است که بعضی از ایدهها به سرعت طرفدارانی پیدا میکنند و ایده های خوب به جنبش تبدیل میشوند.
پیوستن به جمعیتی از مردم لذتبخش است. اما هر جنبشی برای شروع به یک نفر نیاز دارد که جسارت به خرج دهد، یکتنه، بیدفاع و در معرض آسیبها، برخیزد و متفاوت عمل کند: حرفی بزند که بقیه نمیزنند، کاری کند که بقیه نمیکنند، فرصتی را بقاپد و تبعاتش را هم بپذیرد.چه چیز باعث میشود افرادی که در مسیر پولدار شدن قرار گرفتهاند تا این اندازه مشتاق به خطر کردن باشند؟
با خود فکر میکنند «چرا من نه؟»
فارغ از تلاش و پیگیری، رسیدن به موفقیت دشوار است. به همین دلیل است که همه مان گاهی شکست میخوریم. و وقتی شکست میخوریم، تمایل داریم به این نتیجه برسیم که شرایط از کنترلمان خارج بوده است. معمولاً سرخورده میشویم و از خود میپرسیم: «چرا هیچ وقت فرصتهایی که بقیه به دست میآورند به من داده نمیشه؟» یا «چرا دور و بریهام ازم حمایت نمیکنندد؟» یا «چرا این قدر بد میارم؟» در یک جمله، اولین فکری که در این موقعیتها سراغمان میآید این است که «چرا من؟» افراد موفق سوال دیگری از خود میپرسند: «چرا من نه؟»
افرادی که در مسیر پولدار شدن قرار گرفتهاند تصور نمیکنند که افراد موفق استعداد خاصی دارند یا خداوندگار استارتاپها نظر لطف خاصی به آنها دارد. به افراد موفق نگاه میکنند و با خود میگویند: «چه باحال! اگه اون تونسته، چرا من نتونم؟»
منبع: daftareshoma.com