محمدرضا حیدری: نام فریبرز عزیزی، جوان کارآفرین موفق کرمانشاهی ۲سالی است که در منطقه اورامانات زبانزد عام و خاص است؛ جوانی که با دست خالی اما با ارادهای محکم برای جلوگیری از مهاجرت جوانان روستا به شهرها و خالی شدن روستا، آستین همت را بالا زد و توانست برای ۱۲۰۰نفر از مردم این منطقه کارآفرینی کند.
اختراعات این جوان و ایدههای جالب او برای جذب گردشگران به روستاهای اطراف پاوه و برگزاری مراسم سنتی در کنار ایجاد کارگاههای مختلف تولید صنایعدستی و کارگاههای پخت نان، همگی درخدمت بالا رفتن کیفیت زندگی مردم این منطقه قرار گرفته است. این جوان روستایی با همت بالا و حمایتهای صندوق کارآفرینی امید توانست تولیدات بومی فراموش شده را دوباره راهاندازی و امید را در دل مردم روستانشین منطقه اورامانات زنده کند. اختراع دستگاه پخت نان ساجی و راهاندازی ۱۰کارگاه پخت نان در شهرهای مختلف و ایجاد اشتغال برای ۱۵۰نفر از زنان روستایی تنها گوشهای از فعالیتهای این دانشجوی مقطع دکتری مدیریت صنعتی است. این جوان ۲۷ساله کرمانشاهی از ایدهها و اختراعاتش و کارهایی که برای نجات روستاهای این منطقه و کارآفرینی برای مردم این منطقه انجام داده است، میگوید.
دستان پینهبسته
در روستای مرزی زردویی در اطراف شهرستان پاوه به دنیا آمدم. قبل از تولدم پدرم از دنیا رفت. کودکی را بدون سایه پرمهر پدر بالای سرم گذراندم. ۴برادر و یک خواهر هستیم و مادرم با پخت نان و پدربزرگم هم با فروش محصولات باغ هزینههای زندگیمان را تأمین میکردند. از کلاس پنجم ابتدایی مشغول بهکار شدم و کارگری کردم.
هنوز هم بعد از این سالها وقتی به دستان پینه بستهام نگاه میکنم روزهایی را بهخاطر میآورم که در گرمای سوزان آفتاب تابستان جنوب در منطقه عسلویه کارگری میکردم و خرج تحصیلم را درمیآوردم. از سوم راهنمایی تا سوم دبیرستان، با شروع فصل تابستان به جای بازی و استراحت سوار بر اتوبوس به جنوب میرفتم و در منطقه عسلویه کار میکردم و با آغاز مدرسه دوباره به روستا بازمیگشتم.
با سختی بسیار درس خواندم و در رشته مدیریت صنعتی دانشگاه اراک پذیرفته شدم و تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسیارشد ادامه دادم و با توجه به اختراعات بسیاری که به ثبت رساندم هماکنون بدون کنکور در مقطع دکتری مدیریت صنعتی در دانشگاه کرمانشاه مشغول به تحصیل هستم.
جرقه پولساز
ایده ساخت دستگاه پخت نان ساجی مدتها بود که در ذهنم شکل گرفته بود و با تلاش بسیار آن را ساختم و به ثبت رساندم. ساخت دستگاه اولیه ۶ماه زمان برد و برای آن ۷۵میلیون تومان هزینه کردم اما بهدلیل نشت گاز کار نکرد. ساخت این دستگاه همراه با آزمون و خطا بود و من برای این خطا حاضر بودم مبالغ سنگینی پرداخت کنم تا بتوانم راه درست را پیدا کنم.
خوشبختانه موفق شدم دستگاه پخت نان را بدون عیب و نقص بسازم و هزینه تولید آن نیز به کمتر از ۱۰میلیون تومان کاهش پیدا کرد. این دستگاه به شکل دورانی کار میکند. به شکل ۶ پر و ۸ پر کار میکند و آلیاژ آن از ساج است که به شکل غیرمستقیم گرما را منتقل میکند و در هر دقیقه ۱۰قرص نان پخته میشود و کارگران نیز کمتر خسته میشوند. از دستگاه پخت نان ساجی میتوان برای پخت انواع نانها استفاده کرد.
با این روش علاوه بر زنده کردن نان محلی، آن را به شهرهای اطراف صادر کردیم. با ۱۵میلیون تومان وامی که صندوق کارآفرینی امید در اختیارم قرار داد کارگاه پخت نان ساجی را به کمک این دستگاه راهاندازی کردم و پس از آن این کارگاه را در ۱۰ استان ازجمله استانهای فارس، سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد، گیلان، ایلام، کردستان و کرمانشاه راهاندازی کردم و برای هرکارگاه نیز ۲۰میلیون تومان وام گرفتم.
بازگشت به ریشهها
همیشه از دیدن جوانانی که به امید پیدا کردن کاری مناسب، زادگاهشان را ترک میکردند ناراحت میشدم. روزگاری نهچندان دور، روستای زردویی با حضور جوانان از رونق بسیاری برخوردار بود اما پدیده مهاجرت گریبان این روستا داشت را نیز گرفت و جوانان بسیاری به امید پیدا کردن کار و درآمد مناسب راهی شهر شدند و به این ترتیب روستا داشت از وجود جوانان خالی میشد.
این تصویری است که همیشه در ذهنم نقش میبست و باعث شد تا برای نجات روستاهای اطراف و جلوگیری از مهاجرت روستاییان به شهرها دست بهکار شوم. روستای زردویی در ۱۷۵کیلومتری کرمانشاه قرار دارد و در حال حاضر ۸۷۹ نفر در آن زندگی میکنند. طی ۱۰سال گذشته ۵۰۰ خانواده این روستا و روستاهای اطرف به شهر کرمانشاه مهاجرت کردهاند و امروز ۱۵۰۰خانوار از روستاییان در شهر کرمانشاه زندگی میکنند.
این روستا در نزدیکی مرز ایران و عراق قرار دارد و شغل مردم آن دامداری، باغداری و زنبورداری است. در گذشته باغهای بسیاری در این روستا بود که مردم با فروش میوههای آن زندگیشان را اداره میکردند اما حالا با تقسیم باغها و کوچکتر شدن آنها دیگر خبری از باغهای پربار و محصولات درجهیک آن نیست.
پخت نان محلی
دامها نیز افزایش پیدا کردند و بهدلیل کمبود مراتع، اهالی مجبور به فروششان شدند و به این ترتیب برای پیدا کردن کار مناسب راهی شهر شدند. آن روزها با خود فکر میکردم چطور میتوان از مهاجرت اهالی روستا جلوگیری کرد و ایدهای را پیاده کنیم که آنها در همین روستا مشغول بهکار شوند. پخت نان محلی ایدهای بود که در ذهنم جرقه زد.
تنور نان وجه مشترک خاطرات بسیاری از اهالی این روستاست. بچه که بودم ساعتها کنار مادر مینشستم وپخت نان را تماشا میکردم. گرمای سوزان آتش و خستگی زیاد بازهم مانع از پخت نان نمیشد و من بهدنبال راهی بودم تا بتوانم پخت نان را راحتتر کنم و برای زنان روستا اشتغالزایی کنم. ابتدا کار را به شکل سنتی آغاز کردم و کارگاه پخت نان محلی تنوری را راه انداختم.
در این کارگاه ۶نفر از زنان روستا همراه با مادرم پخت نان سنتی تنوری را آغاز کردند و تعداد آنها بعد از مدتی به ۱۴۸نفر افزایش پیدا کرد. اما این کار با مشکلات زیادی همراه بود. خستگی زیاد و ۱۰ساعت کار پای تنور باعث میشد که زنان روستایی از ادامه کار پخت نان منصرف شوند.
گیوه و کوردینه؛ سوغاتیهای فراموششده
پخت نان ساجی و اشتغالزایی برای ۱۵۰نفر از اهالی روستا نخستین گامی بود که برداشتم. پخت نان، تجربهای بود که هنر و صنایعدستی فراموششده دیگر این روستا را نیز دوباره زنده کنم. راهاندازی کارگاههای گیوهبافی و تولید وسیله بازیای به نام «کوردینه» از دیگر کارهایی بود که باعث شد تا لبخند بر صورت خسته مردمان زحمتکش این روستا بنشیند.
گیوهبافی یکی ازهنرهای اصیل این منطقه است که سالهاست به فراموشی سپرده شده است. گیوه پاپوشی است که در گذشته مردان این منطقه آن را به پا میکردند و به شکل سنتی در خانههایشان آن را میبافتند. اغلب این گیوهها سفید رنگ بود و تنها مردان میتوانستند آن را بپوشند. تصمیم گرفتم علاوه بر زنده کردن این هنر فراموش شده، آن را گسترش بدهم. با راهاندازی کارگاه گیوهبافی تولید آن را در ۱۵۰مدل و رنگ و طرح مختلف آغاز کردیم. در این مدلها از رنگهای مختلف استفاده کردیم و طراحی آن به شکلی انجام شد تا زنان نیز بتوانند از آن استفاده کنند.
گیوه
با ثبت مدلهای مختلف گیوه و استفاده از زیره طبی در همه آنها استقبال قابل توجهی از آن شد بهطوری که هماکنون این گیوهها را به کشورهای عراق و کویت صادر میکنیم و در ایام نوروز نیز مسافرانی که به روستای ما یا شهر کرمانشاه میآیند این گیوهها را برای سوغات میخرند و نکته جالب اینکه در ایام نوروز توانستیم در سیاهچادرهایی که برای عرضه محصولات و تولیدات روستایی در ورودی شهر پاوه، روانسر و روستا برپا کرده بودیم طی ۳روز تعداد زیادی از این گیوهها را در مجموع به ارزش ۳۵میلیون تومان به مسافران نوروزی بفروشیم.
با زنده شدن هر کارگاه گیوهبافی بسیاری از جوانان مشتاق این هنر مشغول بهکار شدهاند. بعد از گیوهبافی سراغ تولید وسیله بازیای به نام کوردینه رفتم. این روزها که بسیاری از اسباببازیها از خارج از کشور وارد شده و به نوعی نماد فرهنگ آن کشورها را به ایران منتقل میکنند تولید اسباب بازی ملی که نمادی از فرهنگ کشور ایران باشد یکی از دغدغههای ذهنیام بود که باعث شد به سراغ ساخت و تولید وسیله بازیای به نام کوردینه بروم.
این وسیله بازی شباهت بسیاری به شطرنج دارد با این تفاوت که در آن هیچ زد و خوردی وجود ندارد و سربازی وجود ندارد که ارزش آن کمتر از اسب باشد! این بازی در خانههای هفتتایی انجام میشود و میتوان ۲نفری یا چند نفری نیز بازی کرد.
و آنگاه قلمنی
بعداز آن، برای زنده کردن هنر قلمزنی آستینها را بالا زدم. کرمانشاه سالها قبل مهد قلمزنی در غرب ایران بود که متأسفانه به فراموشی سپرده شد و اکنون این هنر به مرکز ایران انتقال پیدا کرده است. برای زنده کردن این هنر سراغ استادکارهای ماهر در شهرکرد و اصفهان رفتم و از آنها خواستم تا در کارگاههای آموزشی، این هنر را به جوانان روستایی آموزش بدهند. در این کارگاهها تعداد ۲۱نفر بعداز فراگرفتن آموزشها مشغول بهکار شدند و محصولات تولیدیشان به شکل تضمینی از آنها خریداری شد.
متأسفانه یکی از مشکلات بزرگی که برای رسیدن به موفقیت همیشه در سر راه ما قرار دارد، نبود آب در شهرکهای صنعتی و برق ۳فاز در روستاهاست. متأسفانه شهرک صنعتی پاوه که از بزرگترین شهرکهای صنعتی ایران است از داشتن آب محروم است. همچنین در روستا بهدلیل نبود برق۳ فاز که لازمه فعالیت کارگاههای صنعتی است نمیتوانیم این کارگاهها را برپا کنیم. بهطور مثال چندی قبل برای راهاندازی کارگاه نجاری و منبتکاری۲۰میلیون تومان وام گرفتم ولی زمانی که به اداره برق برای گرفتن امتیاز برق۳ فاز رفتم به من گفتند باید مبلغ ۴۰میلیون تومان پرداخت کنم. این مشکلات باعث میشود که نتوانیم در روستا کارگاههای تولیدی صنعتی برپا کنیم.
روستای بدون بیکار
دیدن جوانانی که هر روز قبل از طلوع آفتاب، در کارگاههای تولیدی و صنعتی را باز میکنند، آرزویی بود که برای رسیدن به آن از هیچچیز دریغ نکردم و با اطمینان میگویم اگر تسهیلات در اختیارم قرار گیرد روستای زردویی نخستین روستای بدون بیکار بامهارت کشور خواهد شد. این ادعا برای من دور از دسترس نیست.
طرح بعدی که با موفقیت در این روستا انجام شد طرح تفکیک زباله و بازیافت آن و استفاده از آن برای تولید زیره گیوه و وسیله بازی کوردینه است. طبیعت کشور و بهخصوص این منطقه، بسیار بکر است ولی متأسفانه بارها شاهد بودیم که مردم و بهخصوص مسافران زبالههایشان را در این طبیعت رها میکنند و با این کار علاوه بر آسیب زدن به طبیعت و از بین بردن آن، باعث میشوند که نتوان از زبالهها به بهترین شکل استفاده کرد.
بازیافت زباله
در کشورهای پیشرفته از زباله برای تولید بسیاری از مواداولیه استفاده میکنند و به این ترتیب علاوه بر کمک به حفظ محیطزیست، از زباله در صنعت کشور بهره میگیرند. برای شروع کار، بحث تفکیک زباله از مبدا را در روستا آغاز کردیم. ابتدا تعدادی سطل در اختیار خانوارهای روستایی قرار دادیم و با آموزش لازم از آنها خواستیم که زبالههایتر و خشک خود را تفکیک کرده و آنها را در سطلهایی که در اختیارشان قرار دادهایم، بیندازند.
خوشبختانه مردم روستا همکاری بسیار خوبی کردند و این کار در روستاهای اطراف نیز گسترش پیدا کرد. ما این زبالههای خشک شامل پلاستیک و آهن و شیشه را از آنها میخریم و آن را در کارگاه بازیافت زباله که در شهرستان روانسر راهاندازی کردهایم بازیافت میکنیم. این دستگاه، پلاستیک را از بین دیگر زبالههای خشک جدا کرده و تبدیل به گرانول میکند که از آن برای تولید زیره گیوه و همچنین قطعات وسیله بازی کوردینه استفاده میکنیم. کارگاه بازیافت از ۳ماه گذشته فعالیت خود را آغاز کرده است و ۴۵نفر به شکل مستقیم و ۴۵نفر نیز به شکل غیرمستقیم در آن مشغول بهکار هستند.
هر روستا یک کارخانه ایده
روستای زردویی توانست با یک ابتکار در نوروز، ۱۲هزار گردشگر جذب کند
نوروز ۹۵برای اهالی روستای زردویی تفاوت بسیاری با سالهای گذشته داشت. حضور ۱۲هزار مهمان از سراسر کشور در این روستا و تماشای آیین و سنتهای کهن این روستا، خاطرهای بود که هیچگاه از ذهن مردم پاک نخواهد شد.
ایده جذب گردشگران نوروزی به این روستا که علاوه بر زنده کردن دوباره سنتها و آیینهای کهن این منطقه، باعث رونق اقتصادی این روستا شد جرقهای بود که در ذهن جوان کارآفرین این روستا زده شد و این روستا را به نخستین روستای استان کرمانشاه از لحاظ جذب مهمان و گردشگر تبدیل کرد.
فریبرز عزیزی ۴ماه قبل از نوروز، ایده جذب مهمانان نوروزی به این روستا و برگزاری جشنوارههای مختلف را عملی کرد و این برنامهها توانست خاطرات خوبی را برای ۱۲هزار مهمانی که از سراسر کشور به این روستا آمده بودند، رقم بزند.
زنده کردن سنت ها
او میگوید: روستای زردویی از تاریخی کهن و غنی برخوردار است و مردم آن در گذشته جشن آتش را که مظهر روشنایی، نور و گرماست برپا میکردند. با زنده کردن این جشنها موفق شدیم در ایام نوروز ۱۲هزار مهمان نوروزی را به این روستا بکشانیم. در ایام نوروز هر روز غروب جشنواره آتش برپا میکردیم.جشن آتش مربوط به زمان مادهاست و قدمت آن به ۲۷۰۰سال قبل بازمیگردد.
دراین جشنواره گلولههای آتش که از موی بز ساخته میشوند و به هیچعنوان دست را نمیسوزانند را از پشتبام خانهها پرتاب میکردیم. جشن گلولههای آتش با استقبال زیاد مسافران نوروزی مواجه شده بود و هر غروب تعداد زیادی از آنها در این جشن شرکت میکردند.
عزیزی ادامه میدهد: در روز طبیعت نیز مراسم آزادسازی پرندهها را برگزار کردیم و مردم، تعداد زیادی کبک را در طبیعت آزاد کردند. روستای زردویی به شکل پلکانی است و نمای آن از دور نیز شباهت زیادی به استادیوم ورزشی دارد و خانههای آن از چوب و سنگ ساخته شده است و خوشبختانه بافت سنتی این خانهها هنوز حفظ شده و بهدلیل فرهنگ مردم این روستا طبیعت این منطقه تمیز و دست نخورده است.
کارخانه ایده
من فکر میکنم هر روستا در ایران یک کارخانه ایده است که امیدوارم این مناطق یک روز شکوفا شوند و رونق یابند. من برای رسیدن به ایدههایم با استاندار کرمانشاه صحبت کردم و ایدههایم را گفتم. در طرح من در هر روستا یک محصول توسط اهالی روستا در کارخانه یا کارگاهی که در همان روستا برپا خواهد شد تولید میشود و مردم این روستا با آموزشهایی که خواهند دید این محصول را تولید خواهند کرد.
در این طرح روستاها یک محصول خاص تولید خواهند کرد. خوشبختانه صندوق کارآفرینی امید نیز قول داده است به افرادی که در این زمینه معرفی میکنیم وام بدهد و اگر این طرح با موفقیت انجام شود در سال آینده آمار بیکاری در استان کرمانشاه به نصف کاهش پیدا خواهد کرد.
اشتغال اهالی روستا
این کارآفرین ادامه میدهد: در مدت ۳سالی که شروع به فعالیت کردهام تاکنون ۱۵۹اختراع و ابداع کردهام و تعدادی از آنها را نیز به ثبت رساندهام. سال گذشته ازدواج کردم و خوشبختانه در کنار خانوادهام، همسرم نیز مشوق من بوده است و امیدوارم یک روز بتوانم به آرزویم که رونق دوباره روستا و اشتغال همه اهالی آن است، برسم. مدیریت همه واحدهای تولیدی را برعهده دارم ولی هر واحد زیرنظر مدیریتی که تعیین شده است فعالیت میکند.
خوشحالم که امروز توانستهایم در منطقه اورامانات برای ۱۲۰۰نفر اشتغالزایی کنیم. تاکنون ۸۵۰میلیون تومان برای راهاندازی کارگاههای تولیدی از صندوق کارآفرین امید وام گرفتهام. تجربههای زیادی در این مدت بهدست آوردهام. اگر میخواهیم در زمینه اشتغالزایی فعالیت کنیم و آمار بیکاری را کاهش بدهیم باید با آماده کردن زیرساختهای لازم به اهالی روستا و بهخصوص جوانان، مهارتهای مختلف را آموزش بدهیم تا آنها با کسب این مهارت بتوانند در کارگاههایی که برای اشتغالزایی جوانان ساخته میشوند از دانش خود در راه کسب درآمد استفاده کنند.
در کنار این آموزشها میتوان با زنده کردن فرهنگ و هنرهای فراموش شده روستاهای هر منطقه از آنها برای جذب گردشگر و تولید کالا استفاده کرد. به این ترتیب میتوانیم از مهاجرت روستاییان به شهر که برای یافتن کار و درآمد انجام میشود، جلوگیری کرد.
منبع: همشهری آنلاین