طبیعت گردی، هنر و پول در آوردن، سه موضوع خواستنی که کمتر کسی پیدا می شود پس بزندشان و بگوید به اینها فکر نمی کند.
در نگاه اول به نظر می رسد که این سه فاکتور هیچ سنخیت و ربطی به هم ندارند و با انتخاب یکی از آنها، بی شک بقیه قربانی خواهند شد. اما اینطور نیست.
این گزارش متفاوت، مختص آنهایی است که رویای راه انداختن یک کسب و کار سودده، لطیف و شاعرانه را در سر دارند. کاری که هم با طبیعت و هم با هنر و هم با اسکناس گره خورده باشد.
در این گزارش با مرد جوانی همراه می شویم که از کارهای اداری دست شست و رفت دنبال آنچه که بیشتر ما در گوشه تاریک ذهن مان به آن فکر می کنیم اما جراتانجام دادنش را نداریم.
” احمد مشکور” ۳۶ ساله است ، لیسانسیه مهندسی کشاورزی، می گوید:” آدم یک بار زندگی می کند، حدود ۸ ساعت در شبانه روز در خواب است و بیش از نیم دیگر باقیمانده را مشغول به کاری است که به آن می گویند” شغل”. پس ارزشش را دارد که برای نحوه سپری کردن نیمه بزرگ عمرمان که شغل است، به علاقه و روحیات مان هم احترام بگذاریم. برایش با جرات برنامه ریزی کنیم و حتی اگر لازم باشد برایش دست به ریسک هم بزنیم…
کار در سرزمین انگورهای وحشی
تیشه و بیلچه را در ساک جمع وجور کوهنوردی اش می گذارد، در کنار آن چادر مسافرتی کوچک ، قمقمه آب و آن مقدار غذای ساده ای که در طبیعت حسابی به آدم می چسبد. ابزار و تجهیزاتش همین کوله ساده است.
احمد آقا بجنوردی است و محل کارش ارتفاعات بجنورد. کوه هایی که در دوردست هایش یکی در میان و با فواصل زیاد درختچه های کوچک انگور وحشی روییده است. دو ساعت با ماشین تا آخرین آبادی ارتفاعات” کوه بهار”، راه است، بعدش آغاز یک کوهنوردی ، ورود به دل طبیعت و شروع به کار.
احمد می گوید:”درختچه های انگور وحشی به این آسانی ها خودشان را نشان نمی دهند. در جایی می رویند که دست کمتر کسی به آنها برسد.” ۴ ساعت کوهپیمایی می طلبد تا به سرزمین انگورهای وحشی این منطقه برسیم. با پیدا شدن اولین درختچه ها، کار احمد نیز شروع می شود. او با زنده ها کاری ندارد، سراغ خشکیده ها را می گیرد، آنهایی که تاج شان مدت هاست رنگ سرسبزی به خود ندیده و ریشه خشکیده شان زمین را شرمنده می کند. آن طرف انگار، احمد گزینه مورد نظرش را پیدا کرده است. به سمت ” میمی” می رود که کرک و پرش ریخته- احمد و اهالی اینجا به درخت انگور می گویند” مِیم”.-
کوله اش را زمین می گذارد و با تیشه و بیلچه به آرامی اطراف تنه خشکیده درخت را می کاود.
” نباید به ریشه آسیبی برسد. اول باید با احتیاط خاک اطراف تنه را بردارم تا ریشه، خودش را نشان بدهد. الان زود است. نمی شود حدس زد که ریشه چه اندازه است. شاید ۵۰ سانتی متر، ۲ متر ،۴ متر یا بیشتر! به هر حال حوصله می خواهد. اما کار سختی نیست.”
۲ ساعت زمان می برد تا اینکه احمد با علاقه و حوصله اطراف ریشه یک متر و نیمی درخت را خالی می کند. منتظرم ببینم که این ریشه به چه کار او می آید. طوری با آن ریشه خشکیده برخورد می کند که انگار دارد یک تکه طلا و یک گنج را از زمین بیرون می کشد، گنجی که نباید حتی کوچکترین آسیب به ماهیت طبیعی اش برسد.” همانطور که هست باید بی کم و کاست از زمین، ریشه را بیرون آورد.”
احمد ریشه را از دل زمین بیرون می آورد، سالم و دست نخورده. به آرامی می گذاردش روی یک تخته سنگ و به آن خیره می شود. من هم به او. بعد می رود سراغش. جابه جایش می کند و روبه من می کند و می گوید:” شبیه چیست!؟” عجیب است با یک جابه جایی ساده و هوشمندانه هر کسی می تواند حدس بزند که این ریشه شبیه یک “ماهی” است.
ساده و هوشمندانه
احمد ریشه را از دل کوهستان انتقال می دهد به اتاقک کوچکی که از ۴ سال پیش، وقتی شروع به این کار کرد آنجا شد کارگاه او. ” این اتاقک در واقع انباری خانه مان است. فضایی که به آن احتیاج نداشتیم .”
ریشه باید جوشانده شود. در آب!
احمد آقا می گوید:” یک ریشه خشکیده ،محل اخفای جانوران موذی و ریزی است که اگر آن را نجوشانیم این جانوران، ریشه را از پا در می آورند.”
جوشاندن ریشه دقت و تجربه می خواهد.” هر ریشه ای استقامت متفاوتی دارد برخی از ریشه ها را می توان تا ۳ ساعت هم جوشاند اما برخی دیگر را نه. نیم ساعت برایشان کافی است.”
بعد از جوشاندن ریشه درخت میم، بی کم و کاست وارد کارگاه می شود. احمد می خواهد برای این مجسمه طبیعی و زیبای ماهی یک پایه چوبی بسازد.” بسته به نوع ریشه که به چه تندیس طبیعی، انتزاعی و مفهمومی شباهت داشته باشد برای آن یا پایه می سازم تا روی پایه قرار گیرد و یا بدون اینکه دخل و تصرفی در شکل طبیعی اش وارد شود با چند گیره ترتیبی می دهم تا بتوان آن را روی دیوار نصب کرد.”
من کاشف مجسمه ها و بازار هستم
احمد یک هنرمند شگفت انگیز است . او بدون آنکه دست به تیغ و اره ببرد، تندیس می سازد!” بهتر است به جای اینکه به فکر تغییر طبیعت باشیم، آن را کشف کنیم، در هیچ کدام از ریشه ها که به دست طبیعت ساخته شده تغییری ایجاد نمی کنم ، در و اقع من کاشف آنها هستم نه خالق آنها . البته گاهی وقت ها هم می شود که با یک تغییر ساده و سطحی در ماهیت طبیعی ریشه، مجسمه زیبایی خلق می شود. در این مواقع، برای زیبایی کار، کمترین تغییر را در ریشه ایجاد می کنم. تغییری که اصلا دیده نمی شود و سبک و سیاق اولیه را حفظ می کند.”
احمد به هیچ کدام از تندیس های چوبی اش رنگ و روغن نمی زند. به همین خاطر، این مجسمه های طبیعی همیشه بوی طبیعت می دهند.” رنگ و لعاب، بوی طبیعت را از بین می برد. این روزها با شلوغی شهرها ، ساعت های کاری طولانی، ترافیک و صدها دردسر شهر نشینی، مردم کمتر فرصت می کنند به طبیعت بکر بروند و حتی به آن فکر کنند. در عصر ما طبیعت برای خیلی ها دست نیافتنی شده است. آپارتمان نشین ها که حالا نیمی از جمعیت کشورمان را تشکیل می دهند به دنبال آن هستند که حتی شده با نگهداری یک گلدان در خانه، رد طبیعت را در زندگی گم نکنند، این یک نیاز است، یک تقاضا و در واقع یک بازار اقتصادی. مجسمه های طبیعی با خود طراوت و نشاط طبیعت را به خانه ها می آورند، تکه ای از طبیعت که با انسان هنر دوست و علاقه مند به زیبایی، ارتباط بر قرار می کند. علاوه بر این، متفاوت بودن یک کالای هنری، زمینه فروش آن را مساعد تر می کند. تفاوتی که با خلاقیتی ساده، به تولیدی موفق ختم می شود.”
دو روز کاری؛ ۸۰۰هزار تومان در آمد!
به بخش اصلی رسیدیم. به درآمد. احمد با این که از سر علاقه بسیار ، این کار و این نوع زندگی کردن را انتخاب کرده، اما واقعیت این است که” درآمد” بخش اصلی زندگی و کار است.
کاشف مجسمه های طبیعی برای فروش آثارش نه در اینترنت و نه در فضای مجازی و روزنامه ها و نه در هیچ کجای دیگر تبلیغ نمی کند! او اولین بار ۴ سال پیش بعد از ۶ ماه تلاش ۳۰ تندیس را در فرهنگ سرای ارسباران در قالب یک گالری به نمایش گذاشت.” همه مجسمه ها همان روز اول به فروش رفت! باورتان نمی شود من روی هیچ مجسمه ای قیمت نگذاشتم. بازدیدکنندگان خودشان ارزش مجسمه را تخمین می زدند و می خریدند!” در این نمایشگاه مجسمه ” بچه غول” -تندیس ریشه ای که به یک غول کوچک شباهت داشت- با قیمت ۱۰۰ هزار تومان و مجسمه” پیکاسو” – تندیسی که به صورت این نقاش بزرگ شباهت داشت – به قیمت ۸۰۰ هزار تومان به فروش رفت. به ترتیب ارزان ترین و گران ترین اثر این گالری.” نه تنها در تهران، حتی در خراسان شمالی هم تندیس ها در روز اول به فروش می رود. این درحالی است که من برای کشف و فرآوری یک مجسمه، تنها دو روز کاری، وقت صرف می کنم. این کار دلی است. هم لذت بخش ، هم پرمخاطب و هم در آمد زا.”
درختان وحشی دست و دل بازند
“کشف “در این پیشه حرف اول را می زند. یعنی شما اگر بخواهید به این کار مشغول شوید فوت و فن هایی دارد که باید آنها را به کار بگیرید.” سراغ درخت های باغ و اهلی ها نروید! به فکر ریشه هایی باشید که در طبیعت بکر ، آزادانه رشد و نمو کرده اند. درخت ها موجودات عجیب و غریبی هستند. خیلی از انسان ها تصور می کنند که محیط بیرون تغییر چندانی در گیاهان ایجاد نمی کند. اما این تصور، تصور غلطی است. درخت ها از محیط پیرامون الهام می گیرند حتی ریشه های شان. درختی که به دست و به سلیقه یک باغبان حرص می شود و محکوم به زندگی قانونمند باغی است، برحسب این شرایط، شکل بیرونی و ریشه اش شکل می گیرد. مثلا یک درخت گاهی مجبور می شود تغییر جهت بدهد! وقتی که ریشه اش در مسیر تراکتور و یا وسایل کشاورزی باشد به خاطر سفتی خاک مجبور به تغییر جهت به سمتی می شود که خاک نرم تری دارد. همینطور درختی که در گوشه دیوار و یا کنار جاده است. این گیاهان مجبور هستند خودشان را با شرایط محیطی وفق بدهند و رام می شوند، پس اگر بروید سراغ این گزینه ها بی شک ریشه های ناقص الخلقه ای نصیب تان می شود. اما در طبیعت، فضا برای رشد و نمو به حد کافی هست و گیاهان جسورانه رشد می کنند . از تجربه ای که ۴ سال از این پیشه دارم برایتان می گویم؛ ریشه های درختان وحشی به شکل هنرمندانه ای شباهت به تندیس های طبیعی و یا انتزاعی دارند و تا به حال در این سال ها اتفاق نیفتاده که یک روز دست خالی از طبیعت برگردم. درختان وحشی دست و دلباز ترند.”
باکس
به خودم اطمینان داشتم
احمد مشکور ۴ سال پیش سِمت مدیریت بخش ارزیابی بانک کشاورزی شهرستان بجنورد را بوسید و کنار گذاشت. سمتی که حالا حدود ۳ میلیون تومان حقوق ماهیانه برایش تعیین شده است. البته آن زمان هم این شغل درآمد نسبتا خوبی داشت. اما احمد به فکر یک تغییر بزرگ و یک پیشرفت خواستنی در زندگی بود.” متاهل بودم و محتاج به حقوق سر ماه. اما نمی خواستم تا آخر عمرم پشت میز بنشینم و عمر را از کف بدهم، به کاری فکر می کردم که بتواند نیازهای روحی و مادی ام را تامین کند. به یک کار هنری و تولیدی. ایده های زیادی در ذهنم بود و هست. اما از تندیس ریشه ها شروع کردم. اولین بار یک ریشه خوب در کوه پیدا کردم و این فکر به ذهنم خطور کرد. ریشه درخت انگوری که همینطور طبیعی به شکل یک آدمک ایستاده در آمده بود. فکرش را بکنید تا این ایده به سرم زد کار اصلی ام را رها کردم و زدم به دل طبیعت. ۶ ماه در کوه های اطراف به دنبال ریشه های خشکیده و بیرون آوردن آنها در خاک بودم. نمی خواهم بگویم که اصلا سخت نگذشت. نه. در این مدت به من و خانواده بسیار سخت گذشت. اما زیر فشار مشکلات مالی کمر خم نکردیم. به خودم اطمینان داشتم که این کار جواب می دهد و تلاش کردم. خدا را شکر نتیجه هم گرفتم. در اولین گالری ام به اندازه ۲ سال ونیم کار کردن در شغل قبلی ام پول در آوردم . آنوقت بود که هم خودم و هم خانواده ام یک نفس راحت کشیدیم. حالا مدت هاست که مشکلات مالی سراغ مان نمی آید.
به نقل از مجله سرنخ ( همشهری)