میترا شکری
“وقتی با موجود زنده سر و کار داری، باید بالای سرش باشی؛ تا وقتی خودت بالای سرشون نباشی، کارت پا نمی گیره. واسه این بود که وقتی گاوداری رو راه انداختم واسه خودم یه خونه توش ساختم و از همون موقع تا الان اونجا زندگی میکنم و خیلی هم راضیام.”
شنیدن این حرفها از زنی که ۷۲سالگی اش را پشت سر گذاشته خیلی شیرین است، در کنار این شیرینی، وقتی با “ماهرخ فلاحی” صحبت میکنی و او از تلاشها و تجربههایش در حوزه کار و زندگی شخصی صحبت میکند، محال است با خودت نگویی”چه خوبه آدم اینطوری باشه و اینقدر فعالیت کنه”.
رسیدن ماهرخ فلاحی به جایگاهی که قرار است در این مصاحبه فراز و فرودهایش را بشنویم دلیلی شد برای اینکه با او به عنوان اولین زنی که گاوداری صنعتی خودش را تاسیس کرد گفت و گو کنیم و از زیر و بم کارش سر دربیاوریم. اتفاقا او هم از آن آدمهایی است که زیر و بم کارش را میگوید و مثل خیلیها ترسی از این ندارد که کسی کارش را یاد بگیرد و خدای نکرده روی دستش بلند شود.
دانش آموز ممتاز
“ماهرخ فلاحی” اصالتا اهل طالقان است. او دوران کودکی اش را در رودسر گذراند اما به دلیل کار پدر، وقتی یکسالگی اش تمام شد به تهران آمد:” پدرم رئیس دادسرایی در رودسر بود و من اولین فرزند خانواده بودم ، تا یک سالگیام را در آن شهر گذراندم و بعد از آن به تهران آمدیم. درسم خیلی خوب بود، سال ششم ابتدایی دانش آموز ممتاز کشوری شدم و دوران راهنمایی و دبیرستانم را با نمرات عالی به پایان رساندم.
سال دوم دبیرستان بودم که با یکی از بستگانم نامزد شدم. همسرم دبیر بود و من هم برای ادامه تحصیل در دانشگاه، رشته حقوق و زبان انگلیسی را انتخاب کردم.
یک سال بعد از ازدواج، پسرم در سال ۴۱ و آن یکی پسرم ۶ سال بعد متولد شدند، نگهداری از دو فرزند و همزمان در دو رشته درس خواندن برایم کمی سخت بود، به همین دلیل حقوق را رها کردم و تصمیم گرفتم در رشته زبان انگلیسی معلم شوم. انتخاب معلمی برای من انتخاب خوبی بود، این شغل شرایط خوبی داشت و با توجه به تعطیلات تابستان و ساعتهای کاری مشخص شده میتوانستم به بچههایم نیز رسیدگی کنم. ۴ سال در مقطع دبیرستان زبان درس دادم و بعد از آن تصمیم دیگری گرفتم.”
بخاطر برادرم
خانم فلاحی یک برادر نابینا داشت و همیشه به این فکر میکرد چطور میتواند به کسانی که شبیه برادرش هستند زبان را آموزش بدهد. فکرها و دلنگرانیهای او در خصوص این افراد مصادف شد با اتفاقی که در یک مسابقه رخ داد:” بعد از مدتی تصمیم گرفتم درسم را ادامه بدهم، در رشته روانشناسی کودکان استثنایی، فوق لیسانس گرفتم و شروع کردم به تدریس زبان به افرادی که مانند برادرم مشکل بینایی داشتند. مدتی گذشت تا اینکه آموزش و پرورش مسابقهای بین معلمها ترتیب داد. در این مسابقه، ۴ نفر از دبیران انتخاب شدند و جایزهشان این بود که برای آموزش خط بریل به آمریکا بروند.
من هم یکی از آن افراد بودم که به آمریکا رفتم. بعد از بازگشت، به عنوان رئیس آموزشگاه نابینایان کل کشور انتخاب شدم اما مدتی بعد شرایطی بوجود آمد که دختران نابینا نمیتوانستند در کلاسهای درس شرکت کنند برای همین من ریاست آموزشگاه را رها کردم و تنها به عنوان یک معلم شروع به کار کردم.
سالی آخری که در آن آموزشگاه بودم، از ۱۲ نفری که در مجموعه ما درس میخواندند ۱۱ نفر در کنکور سراسری قبول شدند و همین مسئله باعث شد مورد توجه وزارتخانه قرار بگیرم.”
کار خودم را راه انداختم
خانم فلاحی، سالها در سمت دبیری به بچههای معمولی و نابینا درس داد اما دلش میخواست برای خودش کار کند: “بعد از ۲۴ سال تدریس، تصمیم گرفتم استعفا بدهم، آن زمان با بازنشستگی من به شدت مخالفت شد، اما بهرحال تصمیمم را گرفته بودم و میخواستم راه دیگری را در زندگی ام بروم، بعد از استعفاء از کار، با خودم فکر کردم چه کار کنم تا افسرده نشوم.”
ماهرخ خانم فلاحی و همسرش، معلم بودند و درآمدی برای راه اندازی کسب و کار خصوصی نداشتند اما از آنجا که آنها تصمیم نهاییشان را گرفته بودند دست به کار شدند تا سرمایه را از زیر سنگ هم شده بیرون بکشند:” من و همسرم درآمد زیادی نداشتیم اما باید کاری می کردیم، یک روز به همسرم گفتم الان دیگر پسرهایمان دانشجوی پزشکی هستند و نیاز نیست که ما حتما در تهران بمانیم. بیا خانه را بفروشیم و با پولی که بدست میآوریم کاری راه بیندازیم.”
رویای دوران کودکی ام
بعد از فروش خانه، خانم فلاحی که اصالتا طالقانی بود و مانند آباء و اجدادش به گله داری علاقه داشت، تصمیم گرفت وارد این کار شود:” پدربزرگ من گلهدار بود و آروزی کودکی من این بود که گله دار شوم. فروش خانه در آن زمان ریسک بزرگی بود اما این کار را کردیم. خانه را۲۵۰ هزار تومان فروختم و در جنوب شهرستان کرج یک هکتار زمین خریدم.
سال ۱۳۶۵ زمین را به مبلغ ۲۷۰ هزار تومان خریدم و روی آن، یک ساختمان بلند به عنوان دفتر ساختم. در تا دور دفتر، شیشه بود و نمای زیبایی داشت. قسمتی از دفتر را به خانهای که قرار بود در آن زندگی کنم تبدیل کردم. به نظر من، وقتی یک نفر کاری را راه میاندازد که در آن با موجودات زنده سر و کار دارد، باید صبح تا شب بالای سر کارش باشد و به حیوانات رسیدگی کند. سالهاست از پنجره خانه یا دفتر کارم با دوربین شکاری ، گاوها را زیر نظر میگیرم تا مشکلی پیش نیاید و این کار دیگر جزیی از زندگی من است.”
خانهای در دل مزرعه
خانم فلاحی ، خانه اش را در زمین زراعیاش احداث کرد و از همان روز تا الان که نزدیک ۳۰ سال میگذرد همانجا روزهایش را در کنار خانوادهاش سپری میکند:” آن سالهایی که برای آموزش خط بریل به آمریکا رفته بودم گاوهای کانادایی را دیدم که اصلاح نژاد شده بودند و شیر خوبی میدادند. همان موقع به دلیل علاقهای که به این شغل داشتم کمی تحقیق کردم. برای راهاندازی کاری که در نظر داشتم همان تحقیقها به کمکم آمدند و توانستم ۷ راس گاو کانادایی ماده اصلاح نژاد شده خریداری کنم و با آنها استارت کارم را بزنم. این گاوها در عرض یک سال دو برابر شدند، سال بعد، از ۱۴راس به ۲۸ راس رسیدند و الان ۳۰۰ راس گاو دارم که تمامشان جزو بینقص ترین گاوهایی هستند که در کشور دیدهام.”
با حساب دو دو تا چهارتایی که فلاحی درباره زایمان گاوها و دوبرابر شدنشان میگوید باید الان هزاران گاو داشته باشد اما در واقع اینطور نیست، دلیل تعداد کم گاوها را میپرسم:” به دلیل محدودیت فضا نمیتوانم گاوهای زیادی را نگه دارم، همیشه بهترین گاوها را برای تولید نسل نگه میدارم. ۳۰۰ گاوی که دارم را از بین هزاران گاوی که در این سالها بدنیا آمدهاند انتخاب کردهام و به قول معروف دیگر روی دستشان گاوی در ایران نیست، اینها بهترین گاوهای کلکسیون من هستند.”
مسئله واردات حیوانات از کشورهای دیگر کمی سخت است، فلاحی هم این سختیها را از سر گذرانده است:” آن زمان وقتی گاوها را وارد میکردیم قیمت مناسب بود اما الان وضعیت فرق کرده است. آن سالها من تمام پولم را برای خرید زمین داده بودم و برای راه اندازی کار و خرید گاو احتیاج به وام داشتم، قبل از هر کاری باید مجوز دامپروری میگرفتم که در دوره ما کار سختی بود خصوص برای زنی که ۴۰سال داشت و در نظر دیگران برای راهاندازی گاوداری کمی جوان به نظر میرسید. زنهای زیادی آن موقع در شهرهای شمالی، کار پرورش گاو انجام میدادند اما پذیرش اینکه یک نفر در حوزه صنعتی و گاو اصلاح نژاد شده بخواهد کار کند کمی دور از ذهن بود.
بعد از اینکه فهمیدم پذیرش این قضیه چقدر سخت است، به آنها گفتم شما به من مجوز دامپروری بدهید و اگر بعد از مدتی نتوانستم این کار را انجام بدهم، مجوزم را برای همیشه باطل کنید. خدا را شکر اوضاع خوب پیش رفت و من ۶ سال بعد توانستم رتبه خوبی به دست بیاورم و همه را شگفت زده کنم.”
نقش آفرینی در همسران
خانم فلاحی در یادآوری خاطرات شیرین گذشته برمیگردد به سال ها قبل ، به زمانی که عوامل سریال “همسران” برای فیلمبرداری سکانسهایی به گاوداری او آمدند و یکی از گاوهایش در قسمتهایی از این سریال نقشآفرینی کرد و همان موقع بود که حسابی سر زبانها افتاد.
۶سال بعد زمانی که چهارمین جشنواره انتخاب گاو اصیل هلشتاین ایران برگزار شد ، اتفاق شیرینی رخ داد:” در چهارمین جشنواره انتخاب گاو اصیل هلشتاین، بین ۷۸۰ مردی که از سراسر کشور گاوهایشان را در این مسابقه شرکت داده بودند، مدال طلا به گاو من تعلق گرفت، همان گاوی که در سریال همسران بازی کرده بود. آن روز، برای من خیلی شیرین بود. زمانی که برای گرفتن مدال روی سن رفتم درباره روزی صحبت کردم که به سختی به من مجوز دادند و گفتم بهتر است درکار، برابری جنسیتی داشته باشیم و قبول کنیم در بعضی از کارها، زنان بیشتر از مردان توانایی دارند و برعکس در بعضی کارها، مردان موفق تر هستند.”
هدیهای که آن سال به فلاحی تعلق گرفت باعث شد بتواند کارش را گسترش بدهد:” آن سال به من وام کم بهره دادند و توانستم با آن وام، یک زمین ۹۰ هکتاری برای کاشت علوفه در آبیک خریداری کنم. بعد از آن، ۴ سال به عنوان دامدار نمونه انتخاب شدم. زمانی که زمینم به بازدهی رسید اوضاع بهتر شد اما متاسفانه با فروکش کردن آب چاهها، دیگر مجالی برای کاشت علوفه نداریم و با خشکسالی پیش آمده دو سه سالی است که روی دور ضرر افتاده ایم.”
البته ضرر مالی برای خانم فلاحی انتهای کار نبود، او در طی سالهای زیادی که از فعالیتش در حیطه گاوداری صنعتی میگذشت ثابت کرده بود بیدی نیست که با این بادها بلرزد، او برای کسب سود در سالهای خشکسالی، دست به کار عجیب و در عین حال جالبی زد:” وقتی مجبور به خرید علوفه شدیم تصمیم گرفتم هزینههایش را از راهی جبران کنم. مطالعاتی در زمینه انتقال جنین در گاوها داشتم و چون به زبان انگلیسی مسلط بودم شروع کردم به تحقیق در این زمینه تا بتوانم کاری که در موسسههایی مانند رویان برای انتقال جنین انجام میدهند را در مزرعه خودم برای گاوهای اصیل انجام بدهم، به این شکل که جنین گاو برتر را به یک گاو معمولی انتقال بدهیم تا گاوی که در نهایت بدنیا میَآید گاوی با نژاد برتر باشد. این گاو میتوانست شیر و گوشت زیادی به ما بدهد. زمانی که این کار را شروع کردیم میدانستیم بلاخره روزی موفق می شویم اما خدا را شکر موفقیت خیلی زود به سمت ما آمد و با تولید این گاوها در حالیکه مدت زیادی از فعالیت ما در این عرصه نگذشته بود توانستیم از واردات پنیر دانمارکی و کره کانادایی بینیاز شویم. البته این را هم بگویم ما مدتهاست شیرخشک را به کشورهای دیگر صادر میکنیم و این برای کشورمان یک امتیاز است.”
انتقال جنین
خانم فلاحی از معلمی به سمت دامپروری رفت و بعد از اینکه جای پایش در این عرصه سفت شد، شروع به کار انتقال جنین کرد. از فلاحی درباره تبحری که در این زمینه دارد میپرسم:” اوایل با حضور دامپزشکان زبده، این کار را شروع کردیم. آن زمان من هر نشریه اروپایی که گیر میآوردم را میخواندم تا اطلاعاتم در این زمینه بیشتر شود. از طرف دیگر دامپزشکانی که با من کار میکردند لطف داشتند و کار را به من آموزش میدادند. الان بعد از سالها کار در این حوزه، خودم از همه چیز سر درآوردهام و فقط در شرایطی که گاو باید سزارین شود کمی از پسرم کمک میگیرم، البته پسرم دامپزشک نیست و پزشک است اما در این زمینه میتواند به من کمک کند.”
خانم فلاحی تنها به پرورش گاو رضایت نداد و تصمیم گرفت در جاهای دیگر هم کار مفیدی انجام دهد، کاری که اینبار دیگر برای بدست آوردن سود نبود، او به سمتی حرکت کرد که تنها برایش خیر بود و توشه آخرت:” مدتی است در کهریزک ۲ شهر البرز به عنوان داوطلب کار میکنم. حضور در آنجا برایم خیلی خوشایند است و هر بار که به آنجا میروم روحیهام تازه میشود. در این مرکز که من در هیات موسس آن هم فعالیت میکنم، سالمندان، صبحهای زود وارد مرکز میشوند و بعد از گرفتن خدماتی مثل روان درمانی، فیزیوتراپی و… شبها به خانه برمیگردند. این کار باعث میشود حس طردشدگی از خانه را نداشته باشند. خدا را شکر آدمهای خیری که اطرافمان هستند با کمک به این مرکز، تا الان آنرا سرپا نگه داشتهاند و از خدا میخواهم این مکان همیشه وجود داشته باشد تا سالمندان ما با حضور در آنجا حس خوبی را تجربه کنند..”
راه اندازی انجمن زنان کارآفرین
رئیس کانون زنان بازرگان البرز، که در حیطه کارآفرینی فعالیت ویژهای دارد، سال ۸۳ به عنوان کارآفرین نمونه انتخاب شد و در مراسمی که در این خصوص برگزار شده بود، زنان کارآفرین دیگر را هم دید و همگی با هم استارت تاسیس انجمن زنان کارآفرین را زدند و این مرکز را راه انداختند:” زمانی که زنان موفقی مثل خودم را در آن جشنواره دیدم، تصمیم گرفتیم با هم انجمن زنان کارآفرین را راهاندازی کنیم. حالا مدتهاست با هزینه خودمان به شهرهای دیگر میرویم و تجربیاتمان را به زنان دیگر که قصد کارآفرینی و راه اندازی شغل دارند، انتقال میدهیم.
مدتی قبل به سازمان ملل دعوت شدم و به همراه خانم ملاوردی – معاون رئیس جمهور- در خصوص کارآفرینی زنان ۲۰ دقیقه سخنرانی کردیم. زمانی که فیلمی از من در حالیکه روی تراکتور سوار بودم و کارهایم را انجام می دادم در سازمان ملل پخش شد همه تعجب کرده بودند. صدای همهمه در سالن بلند بود. بعد از مراسم همه از من میپرسیدند مگر شما در کشورتان اجازه انجام این کارها را دارید؟ من هم به آنها گفتیم شما ما را با عربستان مقایسه میکنید؟ ما همپای مردان و شانه به شانه با آنها کار میکنیم.”
من و دانشجوها
خانم فلاحی از آن دست آدمهایی است که به انتقال تجربه اهمیت ویژهای میدهد:” مدتی است که با دانشگاه دامپروری تفاهم نامهای را امضا کردهام تا دخترانی که نیاز به کارآموزی دارند به گاوداری من بیایند و دوره کارآموزیشان را بگذرانند واین کار را به شکل رایگان انجام میدهیم. الان شرایط سختی برای شروع کار گاوداری است اما امیدوارم تا مدتی بعد و در شرایط پسا تحریم بتوانم با مشاورههایی که به دیگران میدهم، دانشجویان امروز بتوانند گاوداری خودشان را راه بیندازند.”
گران اما پرسود
در آخر از ماهرخ خانم فلاحی میخواهیم کمی درباره مراحل کار صحبت کند و اینکه چطور میشود یک دامداری صنعتی راه اندازی کرد.
خانم کارآفرین در این باره معتقد است که تاسیس گاوداری بسیار هزینه بر است اما در مقابل سودهی قابل توجهی دارد:”راهاندازی دامداری صنعتی و اختصاصا گاوداری، قبل از هر چیز نیاز به زمین دارد. زمینی که گاوداری در آن تاسیس شود و زمینی که در آن علوفه کاشته شود، زمینی که قرار است به گاوداری اختصاص پیدا کند میتواند در هر ابعادی باشد اما کمتر از ۱۰۰۰متر نمیشود.
این زمین میتواند استیجاری هم باشد و حتما لازم نیست شخص زمین را بخرد، البته بهتر است اگر هم زمین را اجاره میکنید برایش قراردادی چند ساله بنویسید. قسمت مهم دیگر گرفتن مجوز است. وقتی همه شرایط را برای پرورش گاو ایجاد کردید باید به دنبال مجوز بروید و هیچوقت فکر این را نکنید که میتوانید بدون مجوز کار کنید.
وقتی مجوز را دریافت کردید به فکر خریداری گاو باشید. گاوهای اصیل و وارداتی گران هستند اما کیفیتشان حرف ندارد و تا سالها میتوانند در مزرعه شما، روزهای پر شیری را بگذرانند و به شما گوسالههای قوی و اصیل بدهند. بعد از راهاندازی گاوداری و ساکن شدن گاوها، با چند جای خوب قرارداد ببنیدید و شیر و گاوتان را به آنها بفروشید.”
مدتها قبل فلاحی نیمی از گاوهایش را از دست داد اما نا امید نشد
به موفقیت امید داشتم
بعد از مرور موفقیتهایی که خانم کارآفرین در این سالها بدست آورده است از او میخواهیم درباره خاطره تلخی که در دوران کاری آن را پشت سر گذاشته صحبت کند. خدا را شکر او در این زمینه خاطره تلخ زیادی ندارد، اما تلخترین خاطره اش به ۱۵ سال قبل برمیگردد، به زمانی که او نیمی از گلهاش را از داد و مجبور شد دوباره کارش را از نزدیکی صفر شروع کند.
“نزدیک ۱۵ سال قبل ، در کشور ما بیماریای آمد که به جنون گاوی معروف شد. البته جنون گاوی نبود اما مشکلات زیادی بوجود آورد و گاوهای زیادی را به ورطه مرگ و بیماری کشاند. دامپروران زیادی، گاوهایشان را از دست دادند و متاسفانه من هم از دامدارانی بودم که تعداد تلفاتم خیلی زیاد بود.
آن سال من نیمی از گلهام را از دست دادم و ماندم با ۵۰ گوساله. روزی که وارد طویله شدم و دیدم تعدادی ازگاوها مردهاند و تعداد دیگری در حال جان دادن هستند، بدترین روز زندگیام را گذراندم. با چشمان خودم دیدم که زندگیام در حال از دست رفتن است و هیچ کاری نمیتوانم انجام بدهم. تا مدتی روحیهام را از دست داده بودم و انگیزهای برای کار نداشتم اما باید حرکتی می کردم. چشم خانواده به من بود، اگر من مینشستم آنها هم مینشستند، باید کاری میکردم. همه خانواده غمگین بودیم و امیدی به پیشرفت کار نداشتیم. یک روز خانواده را دور هم جمع کردم و گفتم ما یک روز از صفر شروع کردیم و موفق شدیم. الان خدا را شکر، صفر نیستیم و میتوانیم با ۵۰ گوساله، کارمان را شروع کنیم وکمی از داستان زمین خوردنها و موانعی که قبلا داشتیم حرف زدم.
همان موقع بود که خانوادهام یاد مشکلات اول کار افتادند. در مقایسه با روزهای اول کار، شرایط بهتری داشتیم و همین مسئله ما را به ادامه کار امیدوار می کرد ، دوباره کار را شروع کردیم و خدا را شکر از آن به بعد مشکل خاصی نداشتیم. بعد از آن بود که دیگر به مشکلات به چشم سد راه نگاه نکردیم، از مشکلات پله ساختیم و رفتیم بالا. توصیه من به همه کسانی که مشغول به کار هستند این است که باور کنند اگر از هر شکست ، درست درس بگیرند، آن شکست میتواند مقدمه یک پیروزی را فراهم کند. ”
ماهرخ فلاحی چطور به موفقیت رسید و چطور میتواند در سن ۷۲ سالگی هنوز فعالیت کند؟
از کله صبح تا نیمه شب
زندگی خانم ماهرخ فلاحی پر است از نقاطی که اگر آنها را به هم وصل کنیم، آنوقت است که به موفقیت می توان رسید. نکاتی از لابه لای مصاحبهمان را گلچین کردیم تا اگر روزی وارد کار گاودار صنعتی شدید با رعایت آنها بتوانید طعم موفقیت را بچشید.
• من سه ماه یکبار گاوهایم را واکسیناسیون میکنم تا همیشه سالم بمانند و از نظر جسمی به مشکلی برنخورند.
• کار باعث سلامتی من شده است، زمانی که خودم را با هم سن و سالهایم مقایسه می کنم میبینم که با بیشترشان فرق دارم. من برای راه رفتن عصا به دست نمیگیرم، از نظر جسمی سالم هستم، آلزایمر ندارم، هیچ چیز را فراموش نمیکنم. دستانم کمتر از هم سن و سالهایم میلرزد. هنوز به راحتی روی تراکتور میپرم و در زمین زراعیام می چرخم. میتوانم به گاوها سرکشی کنم و بیماریهایشان را چک کنم …. و همه اینها اشتیاق من را به زندگی بیشتر میکند.
• در تمام این سالها همیشه از شیر و گوشت سالم استفاده کردم و همین مسئله در سلامتی من خیلی تاثیرگذار بوده است.
• توصیهام به همه آدمها این است که در هر شغل و حرفهای که مشغول هستند حتما بالای سر کارشان بایستند تا مشکلی پیش نیاید، هر چقدر هم کارگری که استخدام می کنید دلسوز باشد اما خود آدم بیشتر حواسش به کسب و کارش است.
• من قید شهرنشینی را زدم و برای زندگی و کار به کرج رفتم. این چشم پوشی من از پایتخت باعث شد موفقیتم روز به روز بیشتر شود. آدم گاهی اوقات باید چیزهایی را از دست بدهد تا بتواند چیزهای بزرگتری بدست بیاورد.
• هر روز ساعت پنج و نیم صبح سر کارم حاضر میشوم و ساعت ۱۲ شب با آخرین شیردوشی از گاوها، کارم را به پایان میرسانم. گاهی اوقات هم مجبورم شب را کنار گاوها بیدار باشم، مثلا وقتی گاوها موقع زایمانشان است باید شب تا صبح بیدار بمانم و به آنها رسیدگی کنم.
• هیچوقت برای کارآفرینی دیر نیست. من در حالیکه وارد دهه ۵۰ زندگی میشدم کارآفرینی را شروع کردم. هر کس با هر سن و سالی که دارد میتواند در حوزه کارآفرینی مشغول شود.
• اینکه کارمند یا کارگر یک نفر باشید بد نیست، اما توصیه من این است که با هر مقدار سرمایه کم و اندکی که دارید وارد حوزه کار شوید و برای خودتان کار کنید. ممکن است در مدتی کوتاه به موفقیتی برسید که حتی فکرش را هم نمی کردید.
به نقل از مجله سرنخ ( همشهری )
1 دیدگاه
زهرا مرادی
کاش گاوداری صنعتی بوجود نمیامد شرایط زندگی گاوها باید خوب باشه دلم براشون میسوزه