از برق میترسیدم، برقکار شدم!
کمترکسی را درمیان اهالی سینما وتلویزیون پیدا میکنید که «کریم جانبخش کمرسفید» یا به قول سینمایی ها «عمو جهان» را نشناسد،کسی که «نور» را به کار و کاسبیشان میآورد.
البته آقا کریم فقط در بین اهالی سینما وتلویزیون شناخته شده نیست ومردم کوچه و بازار هم به دلیل کاری که در آن مشغول است، او را میشناسند ، عمو جهان قرار است از سیر تا پیاز ماجرای ورودش به دنیای برق را تعریف کند و راههای ورود به این رشته را با شما درمیان بگذارد.
«عمو جهان به شدّت از برق میترسید و حتی جرأت عوض کردن یک لامپ را هم نداشت.» این جمله باورکردنی نیست آن هم برای فردی که صبح تا شب با برق فشار قوی سروکار دارد اما این موضوع واقعیت دارد.
اصلا گزارش را هم از اینجا آغاز می کنیم و از کریم جانبخش می پرسیم با اینکه از برق میترسید چه اتفاقی رخ داد که پایش به دنیای برق و الکتریسته باز شد.
«پسرعمویم کارمند برق بود و متاسفانه یک روز وقتی سرکار بود دچار برق گرفتگی شد و جانش را از دست داد، این ماجرا باعث شد از برق ترس زیادی داشته باشم تا جایی که حتی برای عوض کردن یک لامپ، برقکار میآوردم.اما دنیا بالا وپایین زیاد دارد و دست سرنوشت باعث شد من به ادارهی برق بروم .ماجرای ورودم به اداره برق برمیگردد به سال ۶۸ که در آن زمان سازمان برق درخواست نیرو داد. من هم برای اینکه بیکار نباشم ثبت نام کردم ، قبول شدم و به عنوان کارمند ادارهی برق منطقه بوعلی، تا زمان بازنشستگی، کارم را در سازمان برق ادامه دادم.
از ترس تا پیشرفت درکار
«یا وارد کاری نشو و یا اگر وارد شدی تا ته خط برو».این جمله را عمو جهان میگوید و ادامه میدهد: وقتی وارد سازمان برق شدم با اینکه هنوز از برق وحشت داشتم اما تصمیم گرفتم هرطوری که شده نه تنها با ترسم کنار بیایم بلکه پس از مدت کوتاهی به سراغ بخش های دیگر برق رفتم .
اصلا بگذاریم این را برایتان بگویم که در سازمان برق چند بخش داریم .مفصل بندی، حوادث، اصلاح انشعاب، برق ۳۰ کیلووات و بخش انشعاب هوایی.پس ازچندماه احساس کردم به این کار علاقهمند شدهام ودوست دارم بیشتر یاد بگیرم، به همین خاطر تصمیم گرفتم با ترسم کنار بیایم و هرچند ماه یکبار به بخشهای مختلف میرفتم و آموزش میدیدم .اینطور شد که تقریبا پس از گذشت ۳ سال تقریبا در تمام بخشهای سازمان برق آموزش دیدم و به یک تکنیسن برق با مهارت تبدیل شدم.
خطرهایی که از بیخ گوشم گذشت
درکار ما همیشه حادثه در کمین است، حتی چندین بار خودم به شدت دچار برق گرفتگی شدم و مرگ را به چشم دیدم. یکی از مهم ترین مسائل برای افرادی که با برق سروکار دارند این است که درهنگام کار حواس شان را حسابی جمع کنند و دل به کار بدهند. باورکنید حتی یک لحظه غفلت در این کار میتواند به قیمت جان آدم تمام شود.
او در ادامه یکی از خاطرات تلخش را اینطور تعریف میکند: «چند سال پیش برای درست کردن یک تابلوی برق که آویزان شده بود به یکی از محلههای تهران رفتم .هنوز چند دقیقهای از آغاز به کارم نگذشته بود که خانم مسنی سرش را از پنجره بیرون آورد و با لحنی مسخره آمیز گفت تو هم آمدی کار را نصفه انجام بدهی بروی .شنیدن این حرف خیلی ناراحتم کرد و به همین خاطر تصمیم گرفتم پیرزن را قانع کنم که حتما کار را به نحو احسن انجام میدهم اما متاسفانه صحبت کردن با پیرزن باعث شد حواسم از کار پرت شود و دچار برق گرفتگی شوم. فشار برق به حدی شدید بود که مرا به دیوار خانه روبرویی پرتاب کرد و بی هوش شدم .مدت زیادی در بیمارستان بستری بودم تا اینکه دوباره سلامتیام را به دست آوردم.
عمو جهان و دنیای هنر
چند سال از آغاز به کار کریم جانبخش در اداره برق گذشته بود که او پایش به دنیای هنر باز شد.کاری که هرچند دردسرهای زیادی برایش به همراه داشته اما عاشقش کرده است .
جانبخش میگوید: همان سال های اوایل کارم بود که یک روز یکی از همکارانم به نام آقای نودهی که در سرکار از نردبان پرت شده و از ناحیه دست دچار شکستگی شده بود، پیشم آمد و گفت باید برای یک تالار نقاشی، برق میدادم اما با این وضعیتی که دارم نمیتوانم ، در این شرایط تنها کسی که به نظرم میتواند این کار انجام بدهد تو هستی، من رفتم و کار را انجام دادم و این اولین باری بود که برای هنرمندان کارهای برقیاشان را انجام دادم .
اما اگر بخواهم اصل ورودم به کارهای برقی پروژههای سینمایی و تلویزیونی را بگویم ماجرا از این قرار است که من مثل یک محیطبان که همیشه مراقب محیط زیست است و حتی جانش را به خطر میاندازد مراقب سیستم های برقی بودم .من یک برقبان بودم و حتی حالا که یکسالی است که بازنشسته شده ام با عشق و علاقه به حفاظت تأسیسات سازمان می پردازم، در همان سالهای اول کارم بود که وقتی متوجه شدم عوامل سینما و یا تلویزیون برای راه انداختن کارشان احتیاج به کمک ادارهی برق دارند و در بیشتر مواقع به خاطر نداشتن مهارت نه تنها به وسایل و تأسیسات سازمان آسیب میرسانند بلکه جان خودشان را هم به خطر میاندازند تصمیم گرفتم به آنها کمک کنم.
موبایل، خیلی سرم را شلوغ کرد
برقرسانی کریم جانبخش به پروژههای سینمایی و تلویزیونی ادامه داشت و هر از چند گاهی کار تیمهای هنری را راه میانداخت اما به گفتهی خود جانبخش از زمانی که تلفن همراه خرید ، آنقدر کار سرش ریخت که حتی وقت سرخاراندن هم نداشت.
آقا کریم حرفهایش را اینطور ادامه میدهد:در طی چند سالی که با بچههای هنری کار میکردم کم و بیش همه من را میشناختند،از صبح تا ساعت ۲ ظهر در اداره مشغول کار بودم و بعد ازظهرها مدیر تدارکات فیلمها به سراغم میآمدند و برای برق رسانی به پروژه فیلم برداریهایشان درخواست کمک می کردند. به خاطر سابقه کاری خوبی که داشتم همکارانم در بخش روابط عمومی و دیگر مناطق، من را میشناختند و میدانستند اگر به دنبال راه انداختن کارهای تیمهای فیلم سازی هستم، به خاطر این است که دلم برای تأسیسات سازمان میسوزد .در پروژههای فیلمبرداری باید با روابط عمومی سازمان نامه نگاری کنند و بعد از کلی مراحل ، یک مأمور برق آنها را همراهی میکرد تا کارشان را راه بیندازد اما من با همان روال قانونی، کار را سریعتر انجام میدادم.
بارها شده بود که با وسیله شخصی خودم به منطقه ای که قرار بود فیلمبرداری درآنجا انجام شود میرفتم و کارهای برقی را انجام میدادم .خب برای مناطق برق هم کمک بزرگی به حساب میآمد و دیگر لازم نبود نیرو به منطقه اعزام کنند و از طرف دیگر، کار بچههای فیلمبرداری هم سریعتر انجام میشد.»
او ادامه میدهد: فکر کنم سال ۷۹ یا ۸۰ بود که یک خط تلفن همراه گرفتم. در عرض مدت کوتاهی تلفنم در بین بچههای سینما وتلویزیون پخش شد و تبدیل شدم به عمو جهانی که برای برقکاری پروژهها اول با او تماس میگرفتند.»
وقتی اسمم در تیتراژ آمد
سریال کیف انگلیسی را به خاطر دارید. سال ۱۳۷۸ از تلویزیون پخش شد اما چرا حرف از این سریال به میان آمد؟
ماجرا از این قرار است که کارهای برقی این سریال را هم آقا کریم انجام داده است اما هیچ اسمی از او در تیتراژ نیست .
آقا کریم دراینباره میگوید: «تا قبل از فیلم “دختری با کفشهای کتانی” هیچ وقت اجازه ندادم اسمم در تیتراژ فیلم ها و سریالها بیاید، راستش را بخواهید فکر میکردم اگر کسی بفهمد شغل دوم دارم برایم حرف و حدیث در میآورند.اما بعد از فیلم دختری با کفشهای کتانی بودکه اجازه دادم اسمم در تیتراژ بیاید.»
با یک حساب سرانگشتی تا به امروز، عموجهان مسئول برق ۴۰۰ فیلم سینمایی و سریال بوده و خاطرات زیادی برای گفتن دارد.
یکی از خاطرات شنیدنی عموجهان مربوط به شب عروسی دخترش میشود، او ماجرایی که در شب عروسی دخترش رخ داد را اینطور بازگو میکند:« شب عروسی دخترم مقابل در ورودی تالار ایستاده بودم که تلفن همراهم زنگ خورد.پشت خط مسئول تدارکات یک فیلم بود که میگفت کارشان گیرکرده و برای فیلمبرداری احتیاج به برق دارند.بنده خدا همه کارهای قانونی را انجام داده بود وفقط یک متخصص باید برق را وصل میکرد.از یک طرف عروسی دخترم بود و از طرف دیگر کار مردم روی زمین مانده بود .ابتدا گفتم نمیرسم اما دلم نیامد کمکشان نکنم به همین خاطر به بقیه گفتم شیرینی مجلس تمام شده و باید بروم تهیه کنم .به همین بهانه مجلس عروسی دخترم را ترک کردم و خودم را به محل فیلمبرداری رساندم و کار آنها را انجام دادم.وقتی کارشان را راه انداختم دوباره به مراسم عروسی دخترم برگشتم» .
خاطرات آقای جانبخش زیاد است و برای خودش چند جلد کتاب میشود. عمو جهان سینما درباره یکی دیگر ازخاطراتش میگوید:سرفیلم دختری با کفشهای کتانی، کارم خیلی سنگین بود. هوا خیلی سرد بود وآن شب مجبور بودم برای وصل کردن برق مورد احتیاج گروه فیلمبرداری از یک منطقه به منطقه دیگر بروم.کارم در آن سرما تا ۵ صبح طول کشید .وقتی به خانه رسیدم از شدت سرما بدنم هیچ حسی نداشت .۲ ساعتی استراحت کردم و دوباره سرکارم رفتم .
جایگزین پیدا نکردم
آن روزی که عموجهان تصمیم بگیرد دیگر مسئولیت برق رسانی به گروههای فیلمبرداری را به عهده نگیرد روز غصهی عوامل سینما و تلویزیون است .
عمو جهان در این سالها خیلی تلاش کرده تا یک نفر را به جای خودش سرکار بیاورد و فوت و فن کار را به او آموزش بدهد اما هیچکس در این کار دوام نیاورده است:«حدودا ۱۵ نفر پیشقدم شدند تا کار برقرسانی به پروژههای فیلم برداری را به آنها آموزش بدهم اما خب این کار، پول چندانی ندارد به همین خاطر هیچ کدامشان دوام نیاوردند و عطای این کار را به لقایش بخشیدند، اما به دوستان هنرمندم قول دادهام تا روزی که توان کار کردن را داشته باشم به آنها کمک میکنم.
شما هم برقکار شوید
کریم جانبخش سفید کمر اواخر سال ۹۳ بازنشسته شد و حالا او را به عنوان یکی از متخصصین برق میشناسند.او دنیایی از تجربه است که میتواند مشوّق خوبی برای جوانها برای ورود به کار برق باشد.
کریم جانبخش میگوید:صنعت برق در کشورمان جزء حرفه هایی با درآمد بالاست .من توصیه میکنم افرادی که به این حرفه علاقه مند هستند حتما به دانشگاه بروند و این رشته را به صورت دانشگاهی آموزش ببینند.در حال حاضر دانشکده شهید عباسپور با عنوان مرکز آموزشهای تخصصی برق به منظور ارائه آموزشهای مورد نیاز مهندسین و تکنسینهای برق فعالیت می کند.»
وی در ادامه میگوید: نگران بازار کار نباشید، با اینکه در چند سال اخیر شرکت برق به شرکت های خصوصی واگذار شده و در حال حاضر سازمان برق درحال تعدیل کردن نیروهایش است اما با این حال مطمئن باشید اگر درس این رشته را بخوانید و تبدیل به یک متخصص شوید همین شرکتهای خصوصی هم شما را با حقوق بسیار بالا استخدام میکنند و به راحتی مشغول کار میشوید.
البته یک راه دیگر هم برای ورود به این کار وجود دارد که البته کمی هم به شانس شما بستگی دارد .شما کافی است به اداره برق محل زندگیتان مراجعه کنید ، در آنجا شرکتهای خصوصی بعضی از اوقات درخواست نیرو می دهند و حتی دوره آموزشی هم میگذارند .شما با شرکت در این دورههای آموزشی که حدودا ۳ ماهه است میتوانید کار را به خوبی یاد بگیرید و کارتان را آغاز کنید اما یادتان باشد صنعت برق جزو صنعتهایی است که تکنولوژیهایش مدام به روز میشود و اگر وارد این شغل شدید باید درحال یادگیری و به روز کردن خودتان باشید تا همیشه یک متخصص ماهر باقی بمانید در غیراینصورت تا پایان عمر یک کارگر ساده باقی خواهید ماند.»
منبع
همشهری سرنخ