اصرار مادرم برای خرید یک مجسمه تزئینی خودش هم از نوع چوب مرا وادار به پرس وجو کرد،
مدتی بود که در مکانهای مختلف دنبال همچنین مجسمهای بودم تااینکه این موضوع را در مصاحبه با یکی از هنرمندان هنر قلمزنی اردبیل مطرح و او آدرس یک گالری تازه تاسیس شده و یک بانوی هنرمند با هنری خاص در اردبیل را به من داد.
از اینکه خالق این آثار زیبا یک بانوی اردبیلی است مرا بیشتر متعجب کرد و از اینکه بانوان سرزمینم تا این حد توانمندند بر خود بالیدم، در یک صبح تابستانی نیمه گرم اردبیل راهی میدان فلسطین جهت بازدید از این گالری شدم،
ویترین شیشهای تزئین شده از هنرهای چوبی مرا مصممتر برای بازدید و مهمتر از آن آشنایی با بانویی کرد که سالهاست با چکش، سمباده و چوب کار میکند.
جذب پشتکار بانوی کارآفرین
تابلوهای خوش رنگونگار به در و دیوار یک گالری کوچک زینت بخشیده و در دور تا دور سالن هم مجسمهها، میزها و آثار چوبی میدرخشد،
میز کار در قسمت بالایی گالری که ابزار مختلف از جمله چکش، سمباده، مغاره ها، دستگاه برش چوب و … را در خودجای کرده مرا بیش از پیش جذب پشتکار یک بانو میکند.
صاحب جوان گالری، خانم الناز مرادی نجاری، با اینکه سرش پایین بود و سرگرم تراشیدن چوب بود با لبخندی مهربانانه خوش آمدگویی میکند، با خسته نباشید میخواهم وارد بحث شوم البته باید اعتراف کنم که تمام حواس من به ابزار روی میز و در و دیوار گالری بود.
کار مردانه و زنانه ندارد
اینکه یک بانو سمباده و چکش را در دستان ظریفش میگیرد و به تکههای خشک و زمخت چوب شکل میدهد و بر این باور است که کار، مردانه و زنانه ندارد و مهمتر اینکه رویایش احیای هنر دستش و کارآفرینی است جایی بس تحسین دارد،
دستانش را به هم میزند تا از شَر خاکارهها خلاص شود میگوید: نزدیک ۱۶ سال است که لحظاتم با چوب و سمباده میگذرد در طی این سالها هم به مبحث آموزش پیکرتراشی و منبتکاری پرداختم و هم تولید خانگی کردم.
مگر کار مردانه و زنانه میشناسد
کار با چوب و نجاری کجا و یک بانو کجا!
لبخندی میزند با اعتماد به نفس میگوید، چه ایرادی دارد مگه کار مردانه و زنانه هم میشناسد.
دستهایش را در هم گره میکند و ادامه میدهد: من عاشق کار با چوب هستم و انرژی که از این کار دریافت میکنم برایم مهم و خیلی ارزشمند است بهنظرم کار با چوب یعنی خلق یک اثر با ذوق و خلاقیت هنرمند که هر بینندهای را جذب خود میکند.
صحبتش را با اشاره به تحصیلات دانشگاهی ادامه میدهد: اگر بخواهم به گذشته برگردم باید بگویم کاردان صنایعدستی گرایش هنرهای چوبی هستم،
البته چون من در یک خانواده هنرمند بزرگ شدم فکر میکنم یکی از علتهای گرایشام به این رشته به محیط زندگیم بر میگردد چون پدربزرگ بنده مرمت کار بودن و نجاری هم میکردند.
همکار و دفترچهای که مسیر زندگیش را رنگین کرد
پس یکی از علتهای گرایش شما به هنر بزرگ شدن در یک خانواده هنری هست؟
تبسم کرده و ادامه میدهد: بله درسته، چون در یک خانواده هنری بزرگ شدم علاقه شدیدی به کارهای هنری پیدا کردم پدربزرگ و پدرم مرمت کار آثار چوبی و نجار زمان خودشان بودند و باتوجه به سابقه و فعالیتهای گسترده، از آن زمان «نجاری» هم به فامیلی ما اضافه شده است.
در یک مقطعی هم دوره گریم را گذراندم و بعد به عنوان گریمور در صدا و سیمای مرکز اردبیل به فعالیت پرداختم.
در لابه لای صحبتهایش با خود فکر میکردم که گریمور بودن چه ربط و خطی به کار با چوب و اَره دارد که گفت:
به صورت اتفاقی در دوران فعالیتم در صداوسیما یکی از همکاران از وجود رشته صنایعدستی در دفترچه کنکور گفت، من هم از خدا خواسته در کنکور هنر ثبت نام کردم یادم است اولین سالی بود که اردبیل در رشته صنایع دستی دانشجو میپذیرفت.
مسیر استعداد دختر اردبیلی
و این چنین الناز دختر خوش ذوق و بااستعداد اردبیلی مسیر خود را پیدا کرده و به صورت آکادمیک رشته صنایعدستی گرایش هنرهای چوبی را در دانشکده صنایعدستی تبریز ادامه داده و با معدل بالا و به عنوان دانشجوی ممتاز فارغالتحصیل میشود.
او با اراده هرچه تمامتر، مسیر هنریش را پیموده و چون دغدغه آموزش و انتقال دانستههای خود به دیگران را داشته وارد بحث آموزش تخصصی پیکرتراشی و منبت روی چوب در زادگاه خود شده است،
این هنرمند بعد از اتمام دانشگاه دوباره به اردبیل برگشته و بعد از تقاضای فعالیت به عنوان مربی هنرهای چوبی در مرکز صنایع دستی اردبیل از سال ۸۶ وارد حرفه تدریس میشود.
همسویی تدریس و تولید در مسیر احیای هنرِ چوب
بلافاصله بعد از اتمام دانشگاه وارد عرصه تدریس شدید؟ علت گرایش شما به آموزش چه چیزی بود؟
الناز مرادی یکی از هزاران بانوی موفق استانمان است که با اتمام دوره دانشگاه وارد تدریس هنر پیکرتراشی و منبت روی چوب در اردبیل میشود و در طی سالهای تدریس هزاران نفر را آموزش و وارد این حرفه و اشتغالزایی میکند،
این بانو همچنان به فکر تربیت پیکرتراشان و منبتکاران جدید و مهمتر از همه ایجاد اشتغال و کارآفرینی در گالری شخصی خودش هست.
بله بعد از دانشگاه در مرکز آموزش اداره کل میراث فرهنگی استان مشغول آموزش شدم،
اینکه بتوانم دانستههای خود را در اختیار دیگران بگذارم واقعا حس خوبی دارد چرا که معتقد هستم حتی اگر زندگی یک نفر هم با آموزش من سروسامان پیدا کند برای تمام عمرم کافیست.
تولید و آموزش
از نظر من تولید یک فرآیند کلیشهای و تکراری است ولی در آموزش به لحاظ اینکه روحیه خودباوری و تقسیم دانستهها با دیگران تقویت میشود لذت خاصی وجود دارد از این رو آموزش و تربیت افراد جدید در اولویت اول بنده قرار گرفت.
خانم مرادی کمی مکث میکند گویی یک آن تمام سالهای فعالیتش جلوی چشمش آمد؛ ادامه میدهد: آموزش هم یک سری معایب برای خود مدرس دارد مثلا آموزش ریتم تکی دارد و ابتکار و خلاقیت درآن وجود ندارد.
سال آموزش و تربیت بیش از هزار هنرجوی هنرهای چوبی
آموزش شما چندساله شده؟ از دورهها و هنرجویان بگید؟
اینکه بخواهید دانستههای خود را به دیگران انتقال دهید روحیه خاصی را میطلبد بانوی داستان ما بااینکه بعد از فارغالتحصیلی میتوانست مثل خیلیها در گوشهای به تولید تکی بپردازد و از این طریق امرار معاش کند ولی راه آموزش و تربیت پیکرتراشان و منبتکاران را انتخاب کرد.
در کنار تدریس در مرکز آموزش اداره کل، مدتی هم در دانشکده علمی کاربردی میراث فرهنگی مشغول تدریس بودم. نزدیک ۱۶ سال است که تدریس میکنم و تاکنون بالای هزاران خانم و آقا آموزش دادم.
فعالیت های بانوی کارآفرین
وی در کنار اینکه یک معلمی دلسوز برای شاگردانش هست یک مادر نمونه و الگویی برای تانیا است، در گالری شخصیش و حتی کلاسهای خانم مرادی، دخترش هم همراهیش میکند و دراین راه به گفته خانم مرادی کمک حالش است.
تانیا اسدزاده دخترک ۱۲ ساله که هر وقت مادرش کم آورد با قلب کوچکش دلداری داده و حتی بااین سن کم کمک حال مادرش هم هست، او خیلی زود وارد کار با چوب شده و به این کار به شدت علاقه دارد.
تانیا میگوید؛ به مادرم افتخار میکنم همه این سالها تنها کار کرده و من همیشه پشتش هستم و آرزو میکنم روزی به جایگاه مادرم برسم تا بتوانم راه مادرم را ادامه دهم.
پیکرتراشی شغل اصلی بسیاری از شاگردانش شده است
حرفه شما به عنوان یک شغل درجامعه جایگاهی پیدا کرده است؟
بانوی پیکرتراش ما هنرهای چوبی را رشتهای جذاب و مناسب برای اشتغالزایی میداند و معتقد است، پیکرتراشی و منبتکاری یکی از رشتههای جذاب برای علاقهمندان و موثر برای درآمدزایی در هنر است.
برای همین هنرجویان به پیکر تراشی فقط به عنوان هنر نگاه نمیکنند بلکه یادگیری این هنر را روی اثر پیاده کرده و پیکرتراشی را شغل اصلی خود قرار دادند.
یکی از علتهایی که تدریس را انتخاب کردم تربیت افراد خوش ذوق و علاقهمند بود تا با یادگیری یک هنر بتوانند هم شغلی مناسب برای خودشان دست و پا کنند و هم درآمد داشته باشند.
شاگردان پیکر تراشی
به جز چندنفر آقا که از سالهای قبل در اردبیل مشغول کار چوب و پیکرتراشی هستند مابقی شاگردان بنده بودند، حتی بعضی از شاگردان به مبحث آموزش هم ورود کردند و همین موفقیت هنرجویانم را قوت قلب و دلیلی برای تدوام فعالیتهایم میدانم و گالری شخصی پیکرتراشی را راه انداختم.
راهاندازی کارگاه خانگی بعد از اتمام دوره
خانم مرادی در لابهلای صحبتهایش به شاگردی اشاره کرد که بعد از اتمام آموزش، باهم به کار تولید پرداختند، آقای مجید زارع، یکی از دهها شاگردی است که در گوشهای از خانه برای خود کارگاهی باز کرده و کارهای برش چوب و رنگکاری را انجام میدهد.
آقا مجید که مسیر کاریش با شرکت در کلاس پیکرتراشی شکل گرفته میگوید: بعد از شرکت در دورههای آموزش پیکرتراشی و منبتکاری، با همکاری و کمک خانم مرادی موفق شدم در خانه خودم یک کارگاه خانگی ایجاد کنم و مشخص هنرهای چوبی شوم.
اقا مجید و فعالیت هایش
کارهای برش چوب و رنگ کاری آثار گالری خانم مرادی را به عهده دارم، رشته دانشگاهی من هیچ ربطی به چوب و حتی هنر ندارد ولی بعد از شرکت در کلاس پیکرتراشی کاملا به هنرهای چوبی علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم با همین هنر، کاری برای خودم دست و پا کنم و خدا راشکر الان هم صاحب هنر هستم و هم صاحب کار و درآمد
در خصوص گالری که راهاندازی کردید بیشتر توضیح بدید؟
رویای داشتن یک مکان مناسب برای حرفهی خود را سالیان سال در ذهن پرورش داده و حال به همان رویا جامه عمل پوشانده،
بانویی که به راستی فعل توانستن را دیکته کرده و با وجود تمام مشکلات و عدم حمایتها روی پای خود ایستاده و حال در کنار آموزش، گالری شخصی خود را نیز راه انداخته تا مسیر موفقیت را بیش از پیش طی کند.
گالری هنرهای چوبی خانم مرادی، در دو طبقه به مساحت ۳۰ متر هست، به ویترین شیشهای گالری هنرِ دلنشین دستش زیبایی خاصی را داده است.
دیوارها و هرگوشه گالری هم باز پذیرای تابلوهای چوبی با موضوعات مختلف است.
راه اندازی گالری شخصی هنری
رویای دوران هنریام راهاندازی گالری شخصی هنرهای چوبی ازجمله پیکرتراشی، منبت روی چوب و … در اردبیل بود خداروشکر سه ماهی هست که در شهرک فلسطین در یک محیط ۳۰ متری اینگالری را راه انداختم. در کنار آموزش به بحث تولید هم در گالری فکر میکنم
گالری، مسیری برای ورود به تولیدات انبوه خواهد بود
قبلا چون در خانه کار میکردم تعداد سفارشات را تکی میپذیرفتم و همین نبود گالری باعث شده بود برای تولید وقت زیادی را صرف نکنم با راهاندازی گالری به امید خدا کم کم کارهای تولید راهم شروع خواهم کرد البته در این راه نیاز به حمایت دارم.
دلیلی که رویای ایجاد گالری تخصصی شخصی برای پیکرتراشی و هنرهای چوبی را داشتم معرفی هرچه بهتر و بالاتر این هنر در جامعه و اردبیل بود چرا به نظر من خیلیها با این رشته و هنر آشنایت ندارند و آن طور که باید مردم بشناسند معرفی نشده است .
آموزش در گالری شخصی
در کنار معرفی خود این هنر و عرضه محصولات تولیدی، برخی آموزشها را در گالری خودم انجام خواهم داد و هم اینکه قطعا تولیدات انبوه خواهم پذیرفت تا با شاگردانم به کار تولید بپردازم و آثار تولیدی را در همین جا به فروش برسانم.
وی با مرتب کردن میز کارش از دغدغه خود میگوید:
دغدغه همیشگی من این است که سختیهایی که خودم متحمل شدم شاگردانم لمس نکنند و فکر میکنم وجود یک گالری هم میتواند مسیر را برای شاگردانم هموار کند و هم خودم با خیال راحت میتوانم به کار تولید ورود کنم و با اینکار قطعا میتوانم چندین نفر را صاحب کار و درآمد کنم.
مسؤولان به جای شعار؛ برای هنر دلسوزی کنند
مشکلات بر سر راهتان چه چیزی بود؟ و چه توصیه به افراد تازه وارد داری؟
این بانوی هنرمند که کارش فرم دادن به تکه چوب خشک است از عدم حمایت میگوید؛
از ارگانها و نهادهای متولی بابت عدم توجه به هنر و پیکرتراشی گلایه مند هست و برایش جای سوال است که چرا به هنر که میتواند هم هنر باشد و هنر صنعت توجه نمیشود و خبری از حمایت و دادن وام برای راهانداری کسب وکار هنری در اردبیل نیست.
در طی سالهایی که در زمینه پیکرتراشی فعالیت داشتم حمایت که سهله حتی یک تقدیر ساده هم ندیدم، به نظر من حتی اگر خشک و خالی هم شده باید به هنرمندان بها داد. در طی سالهای گذشته دعوتی برای حضور در نمایشگاههای سایر استانها و تهران صورت نگرفته است و این جای تامل دارد.
احداث گالری
زمان احداث گالریام به عمق فاجعه پی بردم، با این همه سابقه کار و تدریس و تلاش برای زنده نگهداشتن هنر پیکرتراشی وقتی برای وام مراجعه کردم متاسفانه هیچ حمایت و کمکی از جانب متولیان امر دریافت نکردم و فقط وعدههای مختلف دادند.
کاش مسؤولان بهجای شعارهای متعدد، دلسوزی خود را کمی هم در عمل نشان دهند و برای هنر و اشتغال استان با تمام وجود تلاش کنند چرا که در اردبیل نوجوانان و جوانان با استعداد بیشماری وجود دارد بنظر بنده نبود مدیران دلسوز عامل ازبین رفتن هنر است.
از سختی نترسید و برای هدف خود بجنگید
توصیه شما برای هنرجویان این هنر چیست؟
خانم مرادی با گذر از فراز و نشیبهای فراوان و تجربه دوران متعدد حال تمام هم وغمش؛ راحتی شاگردانش و افراد تازه کار است و میگوید:
به کسانی که میخواهند وارد این هنر و حرفه پیکرتراشی شوند توصیه میکنم حتما اول آموزشهای لازم را ببیند و بعد وارد کار تولید شوند.
اینکار به قدری جذاب است که بتواند هنرمند واقعی را جذب کند از سختی به هیچ وجه نترسند و برای رسیدن به هدف خود بجنگند.
چون در طی سالهای فعالیت از هرگونه حمایت و دستگیری از جانب متولیان هنر محروم بودم الان تمام تلاشم این است که شاگردانم مثل من دچار مشکل نشوند و برای همین در حد توانم راهنمایی می کنم و در مسیر کاریشان پشتشان هستم.
در پایان برای ما از آرزوهاتون بگویید؟
برای زندگی هنریام ، آرزو دارم به تمام آرزوهایی که برای آنها سخت تلاش میکنم، دست پیدا کنم و بتوانم با همین پیکرتراشی هم هنر را بیش از پیش معرفی کنم
و هم زمینه اشتغال و کارآفرینی را برای استانم فراهم کنم قطعا با راه اندازی گالری شخصی روی اهدافم تمرکز بیشتری خواهم کرد.
البته بزرگترین آرزوی من حضور در نمایشگاههای بین المللی و خارج از کشور است و برای رسیدن به این رویا نیاز به حمایت از سوی نهادهای مربوطه را دارم و امیدوارم متولیان هنر حداقل زمینه را برای این آرزو فراهم کنند.
موفقیت بانوی هنرمند
این بانوی فعال و هنرمند ما تمام موفقیت امروزش را مدیون پدر و مادرش همسر و دخترش میداند، پدرش را به عنوان تنها حامی یاد میکند و میگوید:
بعد از فوت پدرم به مدت یکسال هیچ انگیزهای به کار نداشتم و تنها انگیره ادامه کارم زنده نگهداشتن نام پدرم بود. در پایان باز از مسؤولان متولی خواستار حمایت و بها دادن به پیکرتراشی شد.
حمایت از هنرمندی که با جان و دل برای زنده نگهداشتن هنر دستش تلاش میکند خواستهای خیلی بزرگ و دور از انتظاری نیست،
حال که خیلی از دولتمردان تحریمها را بهانهای برای رکود اقتصاد و اوضاع وخیم بیکاری تلقی میکنند چرا با حمایت از امثال الناز مرادی نجاری گامی برای بهتر شدن اقتصاد مملکت بر نمیدارند.
کارآفرینان هنرمند
النازهای بیشماری در دل سرزمین و دیار سر سبز سبلان نهفته است، النازهایی که با کوچکترین حمایت میتوانند کارهای بزرگی را انجام دهند
و همین حمایتهای کم چراغی پر نور برای آغاز اشتغال، کارآفرینی، اقتصاد و در نتیجه چرخش چرخه تولید خواهد شد. به امید روزی که هنرمندان مورد کم لطفی قرار نگیرند.
بانوان ما هیچگاه بهانه اینکه این کار سخت و دشوار بوده یا مردانه و سنگین است را نکردهاند و نمیکنند، نمونه بارز خانم الناز مرادی نجاری هست بانویی که با دستای ظریف خود از دل چوبهای خشکیده و زمخت، آثاری خاص و زیبا و ماندگار خلق میکند.